اسم الکتاب : شرح مثنوى المؤلف : شهيدى، سید جعفر الجزء : 1 صفحة : 254
گفتن پيغامبر 6 به گوش ركابدار امير
المؤمنين (ع) كه كشتن على بر دست تو خواهد بودن خبرت كردم
اين داستان بدين صورت از بن بىاساس است و مولانا چنان كه عادت اوست
با طبع شاعرانه خود موضوعى ساده را با تفصيلهاى نادرست بيان داشته است.
عبد الرحمن بن ملجم از بنى مراد و از تيره حمير است. وى هر چند در
جاهليت متولد شده، اما اسلام او در خلافت عمر بوده است. از معاذ بن جبل قرائت
آموخته و در فتح مصر حضور داشته است و در جنگ صفين در سپاه امير المؤمنين على (ع)
بود. او هيچ گاه خدمت پيغمبر را درك نكرده است تا پيغمبر به وحى الهى بدو در باب
كشتن امام سخنى گويد. او هيچ گاه ركابدارى على را نكرده است. او چنان كه مىدانيم
در بامداد روز نوزدهم ماه رمضان سال چهلم از هجرت بر فرق مولى امير مؤمنان ضربتى
زد كه امام بدان ضربت به شهادت رسيد و هيچ گاه به گردن آن حضرت ضربتى نزده و سر او
را نبريده است. درست است كه در پارهاى روايات آمده است كه رسول خدا امير مؤمنان
را فرمود كه محاسنت از خون سرت خضاب خواهد شد و درست است كه به موجب بعض روايتها
امير مؤمنان ابن ملجم را فرمود كه تو محاسن مرا از خون سرم خضاب خواهى كرد، اما
چنان كه گفتيم ابن ملجم رسول خدا 6 را نديده است.
و اما آن چه در سروده مولانا در باره درخواست ابن ملجم از على آمده
است چنان است كه چون على (ع) در كوفه از مردم بيعت مىگرفت ابن ملجم براى بيعت
اسم الکتاب : شرح مثنوى المؤلف : شهيدى، سید جعفر الجزء : 1 صفحة : 254