اسم الکتاب : ترجمه مصباح الانس ابن فناري (شرح مفتاح الغيب صدرالدين قونوى) المؤلف : خواجوي، محمد الجزء : 1 صفحة : 371
عالميان است، بلكه از حيث اسماء ذاتىاش كه
نسبتش به متقابلات عام است؛ يعنى به واسطه كلّى بودنش و اطلاقش كه وقتى از جهت
مجموع به ذات نسبت داده شود عين ذات است و وقتى از جهت امتياز نسبىاش اعتبار شود؛
هر تأثيرى از تأثيرات و اثربخشىهاى متعين؛ در هر مجلايى به آن (ذات) استناد داده
مىشود، اجتماعى[1] خاص و
نشأهاى معنوى است كه آن شرط تأثير و سبب تعيّن معنوى و يا روحانى و يا مثالى و يا
حسّى او است، (اجتماعى) وحدانى كه همگى- به واسطه سريان جمعيت وحدانى اصلى به هر
يك از آنها- در ظاهر است نه در باطن؛ (اين) به سبب درخواست جمعيت حقايق است مر
تعدّد آنها را از جهت مظهر، اين (اجتماع) از پنهانىهاى راز اسماء است، و آن حقيقت
احديت است كه جامع آنها (تعدد مظاهر) بوده و از آن جهت كه خودش خودش است مجهول
بوده؛ حكم و محدوديت و احاطه بر او تعيّن مىيابد،- ولى نه مجهول مطلقا- چون گفته
شد كه جايز بودن علم بدان؛ نتيجه خاص و ويژهاى در اين راز دارد، و نشأه و عالم
ديگرى است كه به اعتبار اثر بودنش حكم ناميده مىشود و به اعتبار اينكه تعيّن آن
به حسب مظهر قابل است نه ظاهر فاعل- چنانكه گذشت- به ممكن اضافه و نسبت داده
مىشود و به نام وجود كونى و نشأه كونى روحانى و يا مثالى و يا جسمانى طبيعى علوى
و يا عنصرى آسمانى و يا ستارهاى و يا خاكى آتشى و يا غير اينها از بسايط و يا
معدنى و يا نباتى و يا حيوانى و يا- جامع و فراگير همگان- انسانى ناميده مىشود.
189/ 4 و همانگونه كه حكم ناميده مىشود؛ به اعتبار مظهريتش صورت هم
ناميده مىشود، تا جائى كه صورت جامع (انسانى) صورت الهى جامع اسماء ناميده
مىشود، و به اعتبار نشأه جامع قوا و حقايق اثربخش بودنش؛ يعنى جمع احدى جداى از
تدبير- نه جداى از فيض- روح است، و به اعتبار اينگونه بودن (روح بودن) ولى در كار
تدبير بودن؛ نفس است، و به اعتبار مفصّل و سارى در جسم بودنش، روحانى و نفس منطبع
است، و به اعتبار نشأه جسمانى احدى بودنش- به واسطه امتزاجى كه مناسب با مرتبهاش
است- مزاج معدنى