اسم الکتاب : ترجمه شرح دعاى سحر المؤلف : فهري، سيد احمد الجزء : 1 صفحة : 161
«لا بشرط شىء» يعنى طبيعت با حيثيت طبيعت
بودن كه از آن به وجود مطلق تعبير مىشود، چنانكه مثنوى گفته است:
ما
عدمهاييم هستىها نما
تو
وجود مطلق و هستى ما
و باز از آن تعبير مىشود به هويت ساريه در غيب و شهود، و عنقاء مغرب
كه به دام اوهام حكماء در نيفتد، چنانكه گفته شده است:
عنقا
شكار كس نشود دام باز گير
كانجا
هميشه باد به دست است دام را
و همين بزرگان در عين اختلافى كه در حقيقت واجب از آن نظر كه گفته شد
دارند متفقاند در اينكه: «فيض اقدس و تجلى در مقام واحديت و آنچه را كه در غيب
الغيوب بود از اعيان ثابته و اسماء الهيه در عالم غيب ظاهر ساختن» و «فيض مقدس و
درخواست ظهور مفاتح غيب از حضرت علمى در عالم عين و از عالم غيب در عالم شهادت» هر
دو اينها (يعنى فيض اقدس و فيض مقدس) سايههاى آن وجود واجباند، و سايه هر چيزى
به اعتبارى خود اوست و به اعتبار ديگر غير اوست. و نيز متفقاند در اينكه حقيقت
وجود بلكه موجود حقيقى يكى بيش نيست.
و البته نظر بزرگان فن كه هم با برهان مطابق است و هم با شهود و عيان
موافق است، بر وجه دوم قرار گرفته يعنى آنكه «حقيقت آن ذات عبارت است از واجب
الوجود بدون آنكه همراه بودن با چيزى شرط آن باشد و يا به تعين و حيثيتى مشروط
باشد چه حيثيت تعليلى و چه حيثيت تقييدى» زيرا حقيقت او عبارت است از وجود صرف و
خير
اسم الکتاب : ترجمه شرح دعاى سحر المؤلف : فهري، سيد احمد الجزء : 1 صفحة : 161