اسم الکتاب : قصص الأنبياء (ترجمه النور المبين فى قصص الأنبياء و المرسلين سيد نعمت الله جزايري المؤلف : مشايخ، فاطمه الجزء : 1 صفحة : 837
يكى از شعراى علوى را ذكر فرمود و قسمتى از
اشعار او را تلاوت كرد و فرمود:
گروهى
از قريش با ما به مفاخره برخاستند
ليكن
نداى صوامع به نفع ما و بر ضرر آن حكم نمود [1].
متوكّل گفت: نداى صوامع چيست؟ امام 7 فرمود: بانگ اذان كه هر روز
چند نوبت از مأذنه صومعهها و مساجد به گوش مىرسد كه اشهد ان لا اله الّا اللَّه
و اشهد انّ محمّدا رسول اللَّه آيا اين محمّد جدّ من است يا جدّ شماست؟
متوكّل گفت: و اللَّه او جدّ توست و ما تو را از او نمىرانيم!
موعظه امام در مجلس متوكّل
: روزى جاسوسان به متوكّل خبر دادند كه امام هادى 7 قصد قيام بر
عليه او دارد و در منزل خود اسلحه و قوا جمع آورى مىكند، متوكّل دستور داد شبانه
به منزل حضرت هجوم ببرند و او را تحت الحفظ به مجلس وى بياورند، وقتى مأموران به
منزل امام 7 وارد شدند، امام را در اتاقى در بسته با جامهاى پشمين در روى خاك
در حال سجود و نماز ديدند، در حالى كه آياتى از قرآن بر لبان مباركش مترنّم بود،
مأموران خانه امام را تفحّص كردند، امّا هيچ چيز جز قرآن و يك شمشير و اندكى وجه
نقد در آنجا نيافتند، امّا به دستور متوكّل امام را به نزد وى بردند، متوكّل در آن
لحظه در مجلس بادهگسارى نشسته بود و به آواز عود و نى گوش سپرده و جام شراب بدست
داشت.
با ديدن هيبت امام اندكى مستى شراب از او بر طرف شد، ليكن براى خوار
كردن حضرت جام شراب را به ايشان تعارف نمود.
امام 7 فرمود: به خدا سوگند گوشت و خون من از نجاست خمر بر كنار
است، مرا از اين امر معاف كن.
متوكّل گفت: حال كه چنين است براى رونق مجلس ما شعرى بخوان! امام
فرمود:
من شعر زيادى نمىدانم! متوكّل گفت: چارهاى نيست، همان اشعار كوتاه
را براى ما تلاوت كن، امام در نهايت شجاعت زبان گشود و اشعارى در ذمّ دنيا و
ناپايدارى آن قرائت فرمود:
[1] ترجمه شعر ذكر شده (بحار الانوار، جلد 50، صفحه 29).
اسم الکتاب : قصص الأنبياء (ترجمه النور المبين فى قصص الأنبياء و المرسلين سيد نعمت الله جزايري المؤلف : مشايخ، فاطمه الجزء : 1 صفحة : 837