اسم الکتاب : قصص الأنبياء (ترجمه النور المبين فى قصص الأنبياء و المرسلين سيد نعمت الله جزايري المؤلف : مشايخ، فاطمه الجزء : 1 صفحة : 838
(بر فراز قلههاى كوهها مسكن گرفتند، امّا
آن مكان مرتفع به آنان سودى نرساند، چون پس از مدّتى عزّت و سرفرازى از دژهاى خود
پايين كشيده شدند و در گودالى مسكن گرفتند! آنگاه ندا دهندهاى بر آنها فرياد زد:
كجاست آن جامههاى ابريشمين و آن تاجها و دستبندهاى جواهر نشان؟ كجاست آن چهرههاى
ناز پرورده كه همواره در پس سايبان و پرده بود؟ پس قبر چهره آنها را نشان داده و
مىگويد: اين است چهرههايى كه اكنون كرمها از آنها ارتزاق مىكنند، دير زمانى به
عيش و نوش پرداختند، امّا اكنون پس از سالها كامروايى و خوردن، به دست حشرات خورده
مىشوند! [1]).
با شنيدن اين ابيات مستى باده از متوكّل رخت بر بست و آنچنان گريست
كه محاسنش از آب ديدگانش تر شد و همه حاضران مجلس نيز به گريه افتادند، پس از آن
متوكّل امام هادى 7 را در نهايت احترام به منزل خويش باز گرداند.
از اين گونه روايات استفاده مىشود كه امام هادى در اين دوران نهايت
استفاده را براى بارور كردن جنبش مكتبى مىنمودند و از هيچ فرصتى براى نشر حقايق و
تنبّه مردم غافل نمىشدند و متوكّل هم اگر چه بارها به بهانههاى مختلف مأموران
خود را به خانه امام فرستاد، امّا هيچ گاه نتوانست دليل و مدركى عليه آن حضرت
بيابد، با اين همه به علّت ترسى كه از نفوذ امام در ميان مردم داشت، در واپسين
روزهاى حيات خود تصميم داشت امام را از ميان بردارد، ليكن خداوند به او رخصت نداد
و به عمر او در يك شورش خونين پايان داد، ماجرا اين بود كه متوكّل امام هادى را
حبس كرد و قصد داشت او را مسموم و شهيد كند، امّا امام فرمود: من در نزد خدا از
شتر صالح گرامىترم، آنگاه آيهاى را كه حضرت صالح پس از كشته شدن شتر براى قوم
ثمود تلاوت كرد، تلاوت فرمود: (تا سه روز در خانههايتان كامرانى كنيد، اين
وعدهاى حتمى و تكذيب نشدنى است [2]) چون روز بعد فرا رسيد، زندانبان امام به او
اعتماد يافت، و آن حضرت را آزاد كرد، در روز سوّم سه نفر از تركان بر متوكّل هجوم
برده و او را كشتند و فرزندش منتصر را
[1] بحار الانوار، جلد 50 صفحه 212- 211، البته ترجمه اشعار در
اينجا ذكر شده.