اسم الکتاب : قصص الأنبياء (ترجمه النور المبين فى قصص الأنبياء و المرسلين سيد نعمت الله جزايري المؤلف : مشايخ، فاطمه الجزء : 1 صفحة : 696
منطقهاى به نام (غدير خم) متوقّف فرمود و
درنگ نمود تا ساير مسلمانان نيز به آن منطقه برسند، آنگاه در ميان جمع بر روى
بلندى ايستاد و خطابه غرّا و مفصلى ايراد نمود كه در طىّ آن پس از حمد و ثناى الهى
به وفات قريب الوقوع خود اشاره فرمود و آنها را به پيروى از كتاب خدا و عترت خويش
فرا خواند و پس از بر شمردن خصال بىهمتاى على 7 او را بر سر دست خود بالا برد و
صريحا خطاب به مردم فرمود: اى مردم، آيا من نسبت به مؤمنان از خود ايشان اولى و
شايستهتر نيستم؟ همه مسلمانان اين مطلب را تصديق نمودند، سپس فرمود: پس هر كس من
مولاى اويم، اينك اين على مولاى اوست، خداوندا دوستان او را دوست بدار و دشمنان او
را دشمن دار، سپس مردم را براى بيعت با على 7 دعوت نمود و مردم دسته دسته براى
بيعت به سوى على 7 شتافتند [1]، بايد از كسانى كه مدّعى هستند ولايت در خطبه
غدير به معناى سرپرستى نيست، بلكه ولايت محبّت است، پرسيد: آيا براى ولايت محبّت
بيعت لازم است؟! پس از آنكه پيامبر 6 از تحقّق بيعت اطمينان يافت، فرشته وحى بار
ديگر نازل شد و ابلاغ كرد: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ
لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ
الْإِسْلامَ دِيناً: امروز دين شما را برايتان كامل نمودم و
نعمت خود را بر شما تمام كردم و دين اسلام را به عنوان آيين بر شما پسنديدم [2]).
ليكن پيامبر 6 مىدانست كه عرب كينه جوى تازه مسلمان شده،
دلاوريهاى على 7 را در به خاك و خون كشيدن اقوام خود فراموش نخواهند كرد و رهبرى
او را نخواهند پذيرفت، از طرف ديگر پيامبر 6 منافقان اطراف خود را كه براى در
دست گرفتن قدرت و تسلّط بر مسلمين نقشه مىكشيدند به خوبى مىشناخت.
لذا على رغم بيمارى مرتّبا و به هر مناسبتى رهبرى و جانشينى على 7
در جمع مردم مطرح مىنمود و براى دور كردن منافقان از مدينه و خنثى كردن توطئه
آنها لشكرى را به رهبرى اسامة بن زيد منظم فرمود و به آنها فرمان داد تا براى
مقابله با روم از مدينه خارج شوند، ليكن منافقان كه از بيمارى پيامبر 6 آگاه
بوده و مترصّد
[1] چنانچه آوردهاند: اوّلين كسى كه به على 7 تبريك گفت خليفه
دوّم بود.