responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : قصص الأنبياء (ترجمه النور المبين فى قصص الأنبياء و المرسلين سيد نعمت الله جزايري المؤلف : مشايخ، فاطمه    الجزء : 1  صفحة : 491

ماجراى داود و اوريا

(على بن ابراهيم) در تفسير خود نقل مى‌كند: سبب اينكه خداوند داود 7 را خليفه خود در زمين قرار داد و زبور را بر او نازل كرد و به كوهها و پرندگان فرمان داد همراه او تسبيح بگويند، اين بود كه روزى وزير او پس از نماز بر يكايك انبياء درود فرستاد و فضائل آنها را بر شمرد، امّا نامى از داود نبرد، داود در مقام مناجات به درگاه الهى شكايت برد، خداوند به او وحى كرد: اين انبياء بندگان من بودند كه من آنها را دچار بلا و امتحان كردم و آنها صبر كردند و لذا شايسته حمد و ثنا هستند، داود گفت: پروردگارا مرا هم مبتلا كن تا صبر نمايم، وحى رسيد: اى داود بلا را بر عافيت ترجيح مى‌دهى؟ من آن انبياء را بى‌خبر و بدون آگاهى قبلى امتحان كردم، امّا به تو آگاهى مى‌دهم كه فلان سال در فلان شهر و در فلان روز به امتحان و بلا دچار مى‌شوى.

اين ماجرا گذشت و داود نفس خود را براى عبادت خدا خالص كرد و يك روز را در محراب به عبادت پرداخته و روز ديگر را براى داورى و قضاوت در ميان بنى اسرائيل اختصاص داد.

وقتى آن روزى كه خداوند به او وعده ابتلاء داده بود فرا رسيد، او عبادت خود را دو چندان كرد و در محراب را بروى خود بست و از مردم كناره گرفت: در حالى كه مشغول نماز بود پرنده زيبايى كه دو بال او از زبر جدّ سبز و دو پايش از ياقوت سرخ و منقارش از مرواريد و زبرجد بود در پيش روى او ظاهر شد، داود به شگفتى افتاد و نماز خود را از ياد برد و برخاست تا او را بگيرد، آن پرنده پريد و بر روى ديوار ميان خانه داود و اورياء نشست، در حالى كه داود اورياء را به جنگ فرستاده بود، داود در جستجوى پرنده از ديوار بالا رفت، ناگهان زن زيبايى را در حال غسل ديد، او به محض ديدن داود بدن خود را با موى سرش پوشانيد، امّا ديگر دير شده بود و داود شيفته جمال او شد و وقتى به محراب بازگشت، حضور قلب خود را از دست داد، آن وقت نامه‌اى به فرمانده خود در آن جنگ فرستاد و به او گفت: تابوت سكينه را كه ميان خود و دشمن قرار مى‌دهند، اورياء را بر تابوت مقدّم كنند تا او كشته شود، وقتى اورياء كشته شد، دو فرشته از ديوار خانه در كنار او نازل شدند و داود را به وحشت انداختند، امّا گفتند: نترس ما دو طرف منازعه هستيم كه دچار

اسم الکتاب : قصص الأنبياء (ترجمه النور المبين فى قصص الأنبياء و المرسلين سيد نعمت الله جزايري المؤلف : مشايخ، فاطمه    الجزء : 1  صفحة : 491
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست