خويشاوندى را مراعات كند و ضمنا اجازه سخنرانى بمن مرحمت كند
فرمود سوگند مده سپس از خيمه خارج شده حاجيها اطراف او را گرفتند.
حضرت امير ع حمد و ثناى
الهى بجا آورده فرمود خداى متعال محمد را برسالت مبعوث ساخت و در آن روزگار در
ميان عرب كسى پيدا نميشد كه كتاب بخواند و يا شايستگى ادعاى نبوت داشته باشد و آن
جناب به نيروى الهى مردم را بصراط نجات دعوت مىكرد و سوگند بخدا منهم در نجات
آنها فروگذارى نكردم و تغيير و تبديل روا نداشته و خيانتى از من سر نزد و بهمين
مرام باقى بودم تا خلافت بكلى از من روگردان و بديگران متوجه شد.
مرا با قريش چه كار؟
بخدا سوگند در آن هنگام كه كافر بودند با آنان پيكار كردم و هم اكنون كه مفتون دست
بىوفايان واقع شدهاند با آنان مىجنگم و همانا مسير فعلى من بر اثر تعهديست كه
دارم.
سوگند بخدا شكم باطل را
مىشكافم تا حق را از پهلوى آن خارج سازم.
و ميدانم قريش در صدد
انتقام ما برنيامده مگر از آن جهت كه خدا ما را بر آنها برترى داده و از ميانشان
به بزرگى و آقائى برگزيده و اين دو شعر خواند.
بجان خودم سوگند گناه
است كه دوغ خالص بياشامى و خرماى بىپوست را با شير و كره بخورى ما در آن وقت كه
اهميتى نداشتى و اطراف تو را درختهاى خشك و خالى فراگرفته بود مقام و منزلت بتو
داديم.
فصل- 20 ورود به ذى
قار
چون به ذى قار ورود كرد
از حاضران بيعت گرفته و سخنان زياد گفته و حمد و ثناى الهى را