پيروانى دارد و حتى عدد مسلمين، گو اينكه مسيحى‌ها كوشش مى‌كنند كمتر از آنچه كه هست نشان بدهند و اغلب كتاب‌هاى ما آمارشان را از فرنگى‌ها مى‌گرفتند ولى طبق تحقيقى كه در اين زمينه به عمل آمده، شايد از عدد مسيحيان بيشتر باشد و كمتر نباشد. ولى در اسلام يك خصوصيتى هست از نظر گسترش، كه در مسيحيت نيست و آن مسأله «سرعت گسترش» اسلام است. مسيحيت خيلى كند پيشروى كرده است ولى اسلام فوق‌العاده سريع پيشروى كرده است، چه در سرزمين عربستان و چه در خارج عربستان، چه در آسيا، چه در آفريقا و چه در جاهاى ديگر.

اين سؤال مطرح است كه چرا اسلام اين اندازه سريع پيشروى كرد؟ حتى «لامارتين» شاعر معروف فرانسوى مى‌گويد اگر سه چيز را در نظر بگيريم، احدى به پايه پيغمبرى اسلام نمى‌رسد؛ يكى فقدان وسايل مادى: مردى ظهور مى‌كند، هيچ همكار و همدستى ندارد، از خودش شروع مى‌شود، همسرش به او ايمان مى‌آورد، طفلى كه درخانه هست و پسرعموى اوست (على 7) ايمان مى‌آورد، تدريجاً افراد ديگر ايمان مى‌آورند آن هم در چه سختى‌ها و مشقت‌ها! و دوّم سرعت پيشرفت يا عامل زمان، و سوم بزرگى هدف.

اگر اهميت هدف را با فقدان وسايل و با سرعتى كه با اين فقدان وسايل به آن هدف رسيده است در نظر بگيريم، پيغمبر اسلام به گفته لامارتين و درست مى‌گويد در دنيا شبيه و نظير ندارد. مسيحيت اگر در دنيا نفوذ و پيشرفتى پيدا كرد، بعد از چند صد سال كه از رفع مسيح‌[1] گذشته بود تا اندازه‌اى در جهان جايى براى خود پيدا كرد.

[1] -[ عروج مسيح به عالم بالا.]