اسم الکتاب : رهاورد خرد، ترجمه تحف العقول المؤلف : ابن شعبه حرّاني الجزء : 1 صفحة : 93
گلوشكنى و در هر لقمهاى گلوگيرى است. هرگز به نعمتى نرسى جز
به جدايى از نعمت ديگر. چه قدر آسايش به رنج، و تنگدستى به نعمت، و مرگ به زندگى،
و بيمارى به تندرستى نزديك است! خوشا بر آنكو كه كار و دانش، و دوستى و دشمنى، و
گرفتن و ناگرفتن و سخن گفتن و خموشى و كردار و گفتار خود را ويژه خدا دارد و براى
او ناب و سره سازد. و آفرين آفرين بر دانايى كه كردار كند و بكوشد و از شبيخون مرگ
بهراسد و آماده باشد و مهيّا گردد، اگرش پرسند اندرز گويد و اگرش وانهند خاموش
ماند، سخنش درست باشد و خموشيش از درماندگى در پاسخ نباشد. واى بر كسى كه به بلاى
محرومى (از رحمت حق) و خوارى و نافرمانبردارى دچار است و آنچه را از ديگرى بد
مىداند از خود نيك پندارد و آنچه را خود به جاى آرد از مردم بد شمارد.
(1) اى پسر عزيزم، بدان
كه هر كس نرم سخن شود دوستيش واجب آيد. خداوند تو را به رهيابيش توفيق دهد و به
قدرت خويش اهل سر سپردگى خود سازد كه او نيك بخش گشاده دست است.
سخنرانى آن حضرت 7 معروف به «وسيله»
[1] «آنچه از اين سخنرانى
در گنجايى اين كتاب بود نوشتيم نه جز آن» (2) سپاس خدايى را كه پندارها را از آنكه
(در باره او) به چيزى جز هستى او ره يابند باز داشته[2] و خردها را به سبب فرابودن (ذاتش) از
همانندى و همگونى، از اين كه ذات[3] او را در
خيال آورند در پرده نگهداشته زيرا فراز همانندى و هم شكلى است، بلكه او همان (هستى
محض است) كه در ذاتش تفاوتى نيست و در كمالش چند پارگى به شماره بندى راه ندارد[4] از همه
چيزها جداست نه به اختلاف جايها[5] و در همه
چيزهاست نه به گونه آميختگى (با آنها). دانش او به ابزار نيست كه دانش جز به ذات
او نباشد. ميان او و دانستهاش دانشى جداگانه نيست كه او (بدان دانش) به دانستهاش
دانا باشد[6] اگر گفته
شود «بود» به معنى ديرينگى هستى است[7] و اگر گفته شود
[1] تمام اين سخنرانى را كلينى رحمه الله در كتاب
الروضة با اختلاف بسيار آورده است كه ما در پا برگها به آنها اشاره كردهايم ولى
مصنّف رحمه الله، چنان كه خود به روشنى گفته است. بخشى از آن را كه در گنجايش
كتابش بوده گزيده و آورده است.
[2] در متن« اعدم الاوهام- پندارها را تهيدست
ساخته» و در الروضة[ منع الاوهام- پندارها را باز داشته] آمده است.
( كه وجه اخير ترجمه شد و مراد آن
است كه پندارها و اوهام، هر چند بلند پروازى كنند به كنه ذات الهى راه نمىيابند و
فقط همين قدر درمىيابند كه او« هست» ولى هرگز نمىتوانند بدانند كه او« چيست».-
م.)
[3] مراد از« ذات» كنه ذات الهى و حقيقت محض اوست
كه البته بر همه خردها پوشيده و مكتوم است.
[4] تبعيض و چند بخشى به صورتى كه قابل شمارش باشد
در صفات كماليش نيست.- م.
[5] جدايى او از چيزها چنان نيست كه او جايى باشد و
ديگر چيزها جايى، هيچ جا نيست و همه جا هست.- م.
[6] علمش بيواسطه و مستقيم است و نيازى به ابزار و
آموزگار ندارد زيرا تمام دانشها و دانستهها از خود اوست و به تعبير ديگر دانش و
دانا و دانسته خود هموست.- م.
[7] مراد اين كه لفظ« بود» در مورد او به معنى«
بوده بود» به كار مىرود يعنى همواره و ازلى بوده است.- م.
اسم الکتاب : رهاورد خرد، ترجمه تحف العقول المؤلف : ابن شعبه حرّاني الجزء : 1 صفحة : 93