اسم الکتاب : رهاورد خرد، ترجمه تحف العقول المؤلف : ابن شعبه حرّاني الجزء : 1 صفحة : 92
(1) اى پسر عزيزم، سرلوحه دانش خوشخويى و آسيب آن كج خويى
است. و شكيبايى بر مصيبتها از گنجينههاى ايمان است. و پاكدامنى زيور درويشى است،
و سپاسدارى زيور توانگرى.
ديدار بسيار تنگدلى آرد،
و آرامش و اعتماد پيش از آزمايش بر خلاف احتياط است، و خود پسندى مرد نشانه سستى
خرد اوست.
(2) اى پسر عزيزم، بسا
نگاهى كه افسوس آرد و بسا سخنى كه نعمت ببرد.
(3) اى پسر عزيزم،
شرافتى برتر از اسلام نيست و كرمى گرامىتر از پرهيزگارى و دژى استوارتر از
پارسايى نباشد و شفيعى مؤثّرتر از توبه و جامهاى زيباتر از لباس عافيت و سلامت و
مالى فقرزداىتر از خرسندى به روزى نيست، و هر كه به گذران روزانه اكتفا كند زود
به آسايش رسيده و به آرامش دست يافته است.
(4) اى پسر عزيزم، آز
كليد رنج و مركب دشوارى و انگيزه افتادن به كام گناهان است، و آزمندى هر عيبى بد
را در بر دارد. براى ادب آموزى تو همان كه از ديگرى بد مىدانى بس.[1] برادرت را
بر تو همان حق است كه تو را بر اوست. هر كه بىعاقبت نگرى به كارها درآيد با
گرفتاريها روبرو شود.
چارهجويى پيش از اقدام
به كارى تو را از پشيمانى ايمن دارد. هر كه رأيهاى گونهگون را در نظر آورد
جايگاههاى خطا را بشناسد. شكيبايى سپرى برابر نيازمندى است. بخل روپوش بيچارگى
است. آز نشانه نياز است. خير رسان نادار بهتر از داراى بسيار بخش جفا كار است[2]. هر چيز را
خوراكى است و مرگ را آدمى زاده خوراك است.
(5) اى پسر عزيزم، هيچ
گنهكارى را نوميد مكن چه بسيار گناه آلودهاى كه نيك انجام گشته و چه بسا نيك
كردارى كه در پايان عمر به تباهى گراييده و به دوزخ رفته است، و ما (از چنين
بدانجامى) به خدا پناه مىبريم.
(6) اى پسر عزيزم، چه
بسا نافرمانى كه نجات يافته[3] و چه بسا
فرمانبردارى كه سقوط كرده است.
هر كه در پى راستى بكوشد
سبكبار است و رهيابى او در مخالفت با نفس است. (گذشت) ساعتها عمر را بكاهد. واى بر
ستمكاران از نيكداورىترين داوران و داناى درون نهانكنندگان.
(7) اى پسر عزيزم، چه بد
توشهاى است تجاوز به بندگان براى رستاخيز (انسان). در هر جرعهاى
[1] در اصل چنين است« و كفاك تأديبا لنفسك ما
كرهته من غيرك» و ظاهرا چنان كه در نهج البلاغة آمده است بايد[ ... لنفسك اجتناب
ما تكرهه ... دورى تو از آنچه آن را بد مىدانى] باشد.
[2] مراد آن است كه آن كس كه با وجود نادارى به
خوشخويى و دوستى به مردم( اندك) خيرى بىمنّت رساند بهتر از كسى است كه همراه با
كج خلقى و تند خويى و منّت نهادن بخشش بسيار كند.( و آيه 263 سوره بقره كه پيشتر
در پا برگ ص 85 شرحش گذشت ناظر بر اين معنى است) ولى اگر« مكثر» را به معنى بسيار
دارا بگيريم معنى جمله« وصول معدم خير من جاف مكثر» چنين مىشود: خير رسان تهيدست
بهتر از داراى خشك دست است.
[3] مراد آن است كه با تغيير جهت و توبه دست از
نافرمانى كشيده و نجات يافته است نه آنكه با استمرار معصيت رستگار شده باشد.- م.
اسم الکتاب : رهاورد خرد، ترجمه تحف العقول المؤلف : ابن شعبه حرّاني الجزء : 1 صفحة : 92