responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : رهاورد خرد، ترجمه تحف العقول المؤلف : ابن شعبه حرّاني    الجزء : 1  صفحة : 74

و با التزام به اين امور محال مجال گفتار و استدلالى بجا نماند و پاسخى بر اين پرسش نباشد[1] اين بود مختصرى از آن سخنرانى.[2]

نامه آن حضرت به پسرش امام حسن عليهما السّلام‌

[3] (1) از: پدرى فنا پذير و معترف به (چيره دستى) روزگار،[4] عمر به پايان برده و گردن به (فرمان) گيتى سپرده، بدگوى جهان و جايگزين در جايگاه مردگان كه فردا به نزد آنان روان است.

به: فرزندى كه آرزو خواه چيزى به دست نيامدنى است‌[5] و به راه آنان رود كه هلاك شدند، آماج هر بيمارى و گروگان (گذشت) روزها، و در تيررس آسيبها و بنده جهان، و سوداگر فريب خورده، و دستخوش هلاكتها، و اسير مرگ و هم پيمان اندوهها، و همدم غمها، و هدف آفتها، و زمين خورده شهوتها و جانشين و بازمانده مردگان است.[6] (2) امّا بعد:

به راستى من از پشت كردن دنيا به خويش و هجوم روزگار بر خود و روى نمودن آخرت به خويشتن، به روشنى دريافتم كه از ياد ديگران و توجّه بدان چه پشت سر نهاده‌ام بازمانم تا بدان جا كه انديشه خويشم از سوداى ديگر مردم باز داشته و راه بر خود رأيى من بسته و از هواى نفس خويشم روگردان ساخته و حقيقت كارم را روشن نموده و مرا به كارى جدّى، كه نه بازيچه است، كشانده و به پايه‌اى از راستى كه آلوده به هيچ دروغى نيست برآورده.

(3) من تو را پاره‌اى از خود مى‌دانم و بلكه همه وجودم مى‌شمارم‌[7] تا بدان جا كه اگر گزندى به تو رسد گويى به من رسيده و اگر مرگت بربايد، مرا ربوده است و من به كار تو همان توجه را دارم كه به كار خويش دارم. پس اين نامه را به تو نوشتم كه چه بمانم و چه درگذرم، به وسيله آن پشتيبانت باشم.[8]


[1] يعنى در چنين گفته محالى جاى استدلال نيست و اين پرسش را به سبب آشكار بودن خطاى آن پاسخى نباشد زيرا در اين صورت او هم« ممكنى» مانند ديگر ممكنات مى‌شد و ديگر« واجب الوجود» نمى‌بود.

[2] اين سخنرانى در نهج البلاغه با اختلافات و افزونيهايى آمده و شيخ صدوق طاب ثراه تمام آن را در كتاب توحيد و عيون اخبار الرضا از حضرت على بن موسى الرّضا عليهما السّلام، با اندك تفاوتى آورده است.

[3] درود بر آن دو يعنى درود بر آن دو بزرگوار، پدر و پسر.- م.

[4] يعنى معترف به قدرت و چيرگى روزگار و ناتوانى خويش در دست تحولّات آن چنان كه گويى دشمن پيكارجويى بر او تقدير مى‌راند.

[5] يعنى اميد پايدارى و بقا دارد كه كسى بدان دست نخواهد يافت.

[6] اين اوصاف از مقوله بيان نوعى است و مراد حضرت 7 نوع فرزندانى است كه به سبب جوانى و كم تجربگى دستخوش آرزوهايند و در معرض مهلكات قرار دارند و گر نه امام حسن 7 به سبب عصمت و با وجود ملكه تقوى مصداق اين اوصاف نيست و غرض كلّى امام 7 هدايت و هشدار به نوع جوانان و فرزندان است امّا فرزند خود را طرف خطاب و اندرز قرار داده زيرا اين اندرزگويى غير مستقيم مؤثرتر از ملامت مستقيم است.

[7] يعنى تو همه چيز منى، زيرا وى جانشين و قائم مقام و وارث دانش و فضايل پدر بود.

[8] اين نامه را از آن سبب به وى نوشت كه پشتيبان و مؤيّد پسرش باشد و او در هر دو حالت، بقا يا رحلت پدر خويش، بدان رفتار كند.

اسم الکتاب : رهاورد خرد، ترجمه تحف العقول المؤلف : ابن شعبه حرّاني    الجزء : 1  صفحة : 74
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست