(3) به راستى خداى تبارك
و تعالى به اهل خرد و فهم در كتاب خويش مژده داد و فرمود: فَبَشِّرْ
[1] كلينى اين روايت راى در باب يكم الكافى با
تفاوتهايى كه به آنها اشاره مىكنيم آورده است، و روايت در متن« الجامعة لابواب
الخير و الفلاح» مذكور است.
[2] هشام، ابو محمد( يا ابو الحكم) هشام بن حكم
بغدادى كندى از موالى بنى شيبان و از كسانى است كه همه اصحاب مذهب در وثوق و بزرگى
مقام و بلندى پايگاه او نزد امامان : اتفاق نظر دارند. او راى با
مخالفان در باب اصول و جز آن گفتگوهاى بسيار است. وى در صحبت( حضرت) ابى عبد الله(
صادق) و سپس در خدمت( حضرت) ابى الحسن موسى 8 بود و از ياران گرامى
حضرت ابى عبد الله 7 به شمار مىآمد و پايگاه والايش نزد آن حضرت به آن
درجه بود كه چون زمانى كه هنوز نوجوان بود و خط عارضش نادميده بود به خدمت آن حضرت
آمد و شيوخ شيعه از قبيل حمران بن اعين و قيس الماصر و يونس بن يعقوب و ابى جعفر
احول و ديگران در خدمت( امام 7) حضور داشتند حضرتش او راى بركشيد و با
آنكه همه آنان از او مسنتر بودند وى راى بر آنان برترى داد و چون حضرت ابو عبد الله
ديد اين عمل بر اصحابش گران آمد فرمود:« اين، ياور ما به دل و به زبان خويش است.»
او راى اصلى بود و كتابهاى بسيار داشت و اصحاب از او مىآموختند. زادگاهش به كوفه
بود و در واسط نشو و نما يافت و در بغداد بازرگانى مىكرد و كرباس مىفروخت و در
دار السلام بغداد، به كرخ در كوى« درب الجنب» منزل داشت و در اواخر عمرش به كوفه
نقل مكان كرد و ساكن« قصر وضاح» شد و به سال 179 در روزگار رشيد در حال استتار در
گذشت. پنهان شدن او راى در مناظرات داستانى مشهور است. امام رضا 7 بر او
رحمت فرستاد.
ابن نديم در الفهرست در باره او
گويد:« وى از متكلمان شيعه و نزديكان( به ائمه) بود» و كسى است كه( حضرت) صادق
7 در حقش دعا كرد و فرمود: من در باره تو همان راى گويم كه پيامبر خدا
6 در حق حسان گفت و فرمود:« همواره به روح قدسى مؤيد باش كه ما
راى به زبان خويش يارى دادى»( ابن نديم افزايد)« اوست كه باب سخن در باره امامت
راى گشود و مذهب شيعه راى بپيراست» و راه حجت آوردن در آن راى هموار كرد و« در فن
كلام استادى ماهر و حاضر جواب بود» وى در آغاز از ياران جهم بن صفوان بود و سپس به
موجب دلائل و به حكم نظر درست قايل و معتقد به امامت گرديد.« وى به برمكيان بسيار
نزديك و ملازم يحيى بن خالد بود و مجالس و مباحث كلامى و عقيدتى ارزشمند داشت» سپس
به امام صادق 7 ارادت پيوست و ملازم آن حضرت شد.
« وى اندكى پس از نكبت برامكه(
تباهى حال برمكيان) در گذشت، و گويند در خلافت مأمون وفات يافت» اصحاب عامّه در
باره او طعن گفتهاند و در اخبار از باب اعتقاد به« تجسّم» او را نكوهيدهاند ولى
اصحاب خاصّه در جهت منزّه شمردن ساحت او از اين اتّهام به دفاع برخاستهاند و
رواياتى در ستودگى او آمده است كه دلالت بر بزرگواريش دارد.( عبارت داخل گيومه نقل
از النّديم است.)
اسم الکتاب : رهاورد خرد، ترجمه تحف العقول المؤلف : ابن شعبه حرّاني الجزء : 1 صفحة : 389