(7) گفتند: پس كرم چيست؟
گفت: خويشتندارى و پيماندارى در سختى و خوشى.
(8) گفتند: دليرى چيست؟[1] گفت:
هماوردى با زورمندان قويدست.
(9) گفتند: نيرومندى
چيست؟ گفت: شدّت زورآورى و ستيزه[2] با
نيرومندترين مردمان.
(10) گفتند: خوارى چيست؟
گفت: ترسيدن بگاه راستى (و ابراز حقيقت) (11) گفتند: سادهلوحى چيست؟ گفت: مبارزه
تو با فرمانده خود و آن كس كه مىتواند به تو زيان رساند.[3] (12) گفتند: والايى چيست؟ گفت: بجا
آوردن زيبا و ترك نازيبا.
(13) گفتند: دور انديشى
چيست؟ گفت: دوام وقار و بردبارى[4] و نرمش با
فرماندهان و خويشتندارى از تمام مردمان.
(14) گفتند: شرف چيست؟
گفت: همراهى با دوستان و نگهدارى همسايگان.
(15) گفتند: بىنصيبى
چيست؟ گفت: از دست دادن بهرهاى كه به تو پيشنهاد شده است.
(16) گفتند: تهى مغزى
چيست؟ گفت: پيروى از دونان و همنشينى با گمراهان.
(17) گفتند: درماندگى در
سخن چيست؟ گفت: ريش به بازى گرفتن و (دم به دم) سينه صاف كردن هنگام سخن.
(18) گفتند: دلاورى
چيست؟ گفت: هم نبردى با يلان و پايدارى در پيكار (مردان).
(19) گفتند: دردسرافزايى
چيست؟ گفت: سخن گفتن تو در چيزى كه به تو مربوط نباشد.
(20) گفتند: كم عقلى چيست؟[5] گفت: نابخرد
در (صرف) مال و خواركننده آبروى خويش (كم عقل
[1] در پارهاى نسخهها به جاى« الجرأة»[ الجزاء-
مجازات] آمده( كه مناسبتى ندارد.- م.)
[2] در پارهاى نسخهها به به جاى« منازعة»[ و
مقارعة- سركوب] آمده است.
[3] در تاريخ ابن كثير[ معاداتك امامك و رفعك عليه
كلامك- دشمنىورزيدن تو با امام خود و بانگ برداشتن تو به روى او] آمده و در معانى
الاخبار از برادر بزرگوارش امام حسين عليهما السّلام[ معاداتك اميرك و من يقدر
على ضرّك و نفعك- دشمنىورزيدن تو با فرماندهت و كسى كه مىتواند زيانيت زند يا
سوديت رساند] آمده است.
[4] در پارهاى نسخهها به جاى« طول الأناة»[ ..
الاناءة] آمده است.
[5] در تاريخ ابن كثير به جاى« و ما السفاه؟ ....
المتهاون بعرضه»[ و ما السيد ... المتهاون في عرضه] آمده است( كه اگر السيّد به
معناى سرور و سيادت باشد با دنباله عبارت متعارض است و اگر السّيد به معناى
بزكلان، و گرگ، و شير بيشه باشد هيچ يك مناسبتى ندارد و ظاهرا اشتباه نسّاخ است.-
م.)
اسم الکتاب : رهاورد خرد، ترجمه تحف العقول المؤلف : ابن شعبه حرّاني الجزء : 1 صفحة : 224