اسم الکتاب : توبه آغوش رحمت المؤلف : انصاريان، حسين الجزء : 1 صفحة : 171
بر آن آهن مىكوبند.
به تعجّب آمدم كه چگونه آهن تفتيده دست او را صدمه نمىزند؟ از آهنگر
سبب اين معنا را پرسيدم، گفت: سالى بصره دچار قحطى شديد شد به طورى كه مردم از
گرسنگى تلف مىشدند، روزى زنى جوان كه همسايهى من بود پيش من آمد و گفت: از تلف
شدن بچههايم مىترسم چيزى به من كمك كن، چون جمالش را ديدم فريفتهى او شدم،
پيشنهاد غير اخلاقى به او كردم، زن دچار خجالت شد و به سرعت از خانهام بيرون رفت.
پس از چند روز به خانهام آمد و گفت: اى مرد! بيم تلف شدن فرزندان
يتيمم مىرود، از خدا بترس و به من كمك كن، باز خواهشم را تكرار كردم، زن خجالت
زده و شرمنده خانهام را ترك كرد.
دو روز بعد مراجعه كرد و گفت: به خاطر حفظ جان فرزندان يتيمم تسليم
خواستهى توام. مرا به محلّى ببر كه جز من و تو كسى نباشد، او را به محلّى خلوت
بردم، چون به او نزديك شدم به شدّت لرزيد، گفتم: تو را چه مىشود؟
گفت: به من وعدهى جاى خلوت دادى، اكنون مىبينم مىخواهى در برابر
پنج بينندهى محترم مرتكب اين عمل نامشروع شوى، گفتم: اى زن! كسى در اين خانه
نيست، چه جاى اين كه پنج نفر باشند، گفت: دو فرشتهى موكل بر من، دو فرشتهى موكل
بر تو و علاوه بر اين چهار فرشته، خداوند بزرگ هم ناظر اعمال ماست، من چگونه در
برابر اينان مرتكب اين عمل زشت شوم؟
كلام آن زن در من چنان اثر گذاشت كه بر اندامم لرزه افتاد و نگذاشتم
در آن عرصهى سخت دامنش آلوده شود، از او دست برداشتم، به او كمك كردم و تا پايان
قحطى جان او و فرزندان يتيمش را حفظ نمودم، او به من به اين صورت دعا كرد:
خداوندا! چنانكه اين مرد آتش شهوتش را به خاطر تو فرو نشاند، تو هم
آتش دنيا و آخرت را بر او حرام گردان. بر اثر دعاى آن زن از صدمهى آتش دنيا
اسم الکتاب : توبه آغوش رحمت المؤلف : انصاريان، حسين الجزء : 1 صفحة : 171