اسم الکتاب : توبه آغوش رحمت المؤلف : انصاريان، حسين الجزء : 1 صفحة : 168
برادر زادهاش در كاروان همراه ما بود، در
حالى كه اعتقادش چون عقيدهى ما بر صراط مستقيم قرار داشت، پيرمرد در ميان راه
بيمار شد، به برادر زادهاش گفتم:
اگر با عموى خود تماس مىگرفتى و او را از امر ولايت آگاه مىكردى
نيكو بود، شايد خداوند مهربان در اين آخر عمر او را به راه راست هدايت فرمايد و از
گمراهى و ضلالت برهاند.
اهل قافله گفتند: او را به حال خود واگذاريد، ولى برادر زادهاش به
جانب او شتافت و گفت: عمو جان! مردم بعد از رسول خدا روى از حق باز گرداندند جز
چند نفر؛ على بن ابى طالب 7 همانند رسول خدا واجب الاطاعه بود، پس از
پيامبر حق با على است و اطاعتش بر تمام امت واجب، پيرمرد نالهاى زد و گفت:
من نيز بر همين عقيدهام، سپس از دنيا رفت.
چون از سفر باز گشتيم، خدمت حضرت صادق 7 مشرف شديم، على بن
سرى داستان پيرمرد را به عرض حضرت رساند، امام فرمودند: او فردى از اهل بهشت است،
وى عرضه داشت: آن شخص بجز ساعت آخر عمرش بر اين امر آگاه نشد، اعتقاد صحيحش تنها
در همان ساعت بود، آيا او رستگار و اهل نجات است؟ امام فرمودند: از او چه
مىخواهيد، به خدا سوگند او وارد بهشت شد[1]!
توبهى ابولبابه
زمانى كه جنگ خندق به پايان رسيد، رسول خدا 6 و
سلم به مدينه مراجعت كرد. هنگام ظهر امين وحى نازل شد و فرمان جنگ با يهوديان
پيمان شكن بنى قريظه را از جانب حضرت حق اعلام كرد، همان وقت رسول اسلام مسلح شد و
به مسلمانان دستور دادند: بايد نماز عصر را در منطقهى بنى قريظه بخوانيد، دستور
پيامبر انجام گرفت، ارتش اسلام بنى قريظه را به محاصره
[1] - كافى: 2/ 440، باب فيما أعطى اللّه عزّ و جلّ
آدم7، حديث 4.
اسم الکتاب : توبه آغوش رحمت المؤلف : انصاريان، حسين الجزء : 1 صفحة : 168