قم همانند او در فراوانى و سرشارى علم، و از حفظ داشتن حديث
ديده نشده است، و داراى حدود سيصد تصنيف است. همچنين در كتاب رجال خويش از وى با
نام جليل القدر، و بسيار حفظ دارنده حديث و آگاه و صاحب بينش نسبت به فقه و احاديث
و رجال ياد مىكند.
رجالشناس بزرگ نجاشي از
او تحت عنوان ابو جعفر أهل قم، شيخ و فقيه ما و چهره درخشان و آبروى شيعه در
خراسان ياد مىكند، و مىافزايد: او در سال 355 ه وارد بغداد شد و در حالى كه
جوانى كم سنّ و سال بود بزرگان شيعه از او استماع حديث و أخذ معارف كردند.
اين سخن نجاشى را نيز
نبايد از نظر دور داشت كه در باره او مىگويد:
«بزرگان شيعه از او اخذ
و استماع حديث كردند». آرى بحقّ او از حديث اهميّت و مورد تجليل و توثيق واقع شدن
بدان پايه است كه چنان بزرگداشتى را سراغ نداريم نسبت بهيچ كس ديگر غير او از
معمول داشته باشند.
خطيب بغدادى در اثر
معروف خود «تاريخ بغداد» گويد: او (شيخ صدوق) وارد بغداد شد و در آنجا از پدر خود
نقل حديث مىكرد، او از بزرگان و سرشناسان شيعه بوده و محمّد بن طلحه النّعالى از
او براى ما حديث كرده است.
ابن ادريس در كتاب سرائر
خود از او تمجيد كرده و گفته است كه او راست گفتار و بلند مرتبه و آگاه نسبت به
اخبار و ناقد آثار و در شناخت رجال دانشمند بود، احاديث فراوان از حفظ داشت. او
مجيز شيخ ما محمّد بن محمّد بن النعمان معروف به شيخ مفيد بود.
ابن شهر آشوب در كتاب
معالم العلماء او را پيشرو و پيشگام و مقتداى علماى قم وصف كرده و گويد مصنّفات او
به حدود سيصد اثر بالغ مىگردد.
سيد بن طاوس در «اقبال
الأعمال» از ايشان بنام شيخ معظّم ياد كرده و نيز در كتاب فرج المهموم او را
بعنوان كسى كه دانش و وثاقتش مورد اتّفاق همگان است مىستايد.
علّامه حلىّ در خلاصة
الأقوال خود، از وى بنام شيخ و فقيه ما و آبرو و چهره درخشان و راستين شيعه ياد مىكند،
و مىافزايد در سال 355 هجرى وارد بغداد شد.