اسم الکتاب : فلسفه اخلاق المؤلف : جمعى از نويسندگان الجزء : 1 صفحة : 70
البته ممكن است گفته شود كه منظور اين نيست
كه خداوند به چيزى كه خوب است، فرمان مىدهد؛ بلكه منظور اين است كه چون خداوند
خودش خوب است، به بدى فرمان نمىدهد. در اين صورت اشكال ديگرى مطرح مىشود و آن
اينكه چگونه مىتوان بدون داشتن معيارى براى خوبى و بدى، پى برد كه خداوند داراى
اين صفت است. تنها در صورتى مىتوان خداوند را با توجه به افعالش خير و خوب دانست
كه پيشاپيش معيارى براى شناسايى خوبى و خيربودن داشته باشيم و براساس آن داورى كنيم.
2. اشكال ديگر اين نظريه آن است كه براساس آن بايد مدعى شد تنها از
طريق شناخت امر و نهى خداوند مىتوان خوبى و بدى افعال انسانى را تشخيص داد. زيرا
بدون امر و نهى خدا، خوبى و بدى وجود ندارد و تنها راه كشف حسن و قبح افعال، امر
الهى است. اما روشن است كه بدون امر و نهى خداوند نيز مىتوان خوبى و بدى برخى
افعال يا صفات را تشخيص داد. بيشتر افراد خوبى عدالت، درستكارى، وفا به عهد، و بدى
ظلم، خيانت و پيمانشكنى مىپذيرند و اين، نشان مىدهد كه چنين صفات و افعالى از
خوبى و بدى ذاتى برخوردار است و عقل آدمى نيز مىتواند به خوبى و بدى آنها پى
ببرد.
3. نظريه امر الهى نمىتواند اصول اخلاقى را با روشى عقلانى اثبات
كند. طرفداران اين ديدگاه قادر نخواهند بود هيچ يك از خوبىها و بدىهاى اخلاقى
را، براى غيرمتدينان يا متدينان به اديان ديگر، با روشى عقلانى و عينى اثبات كنند.
زيرا اين گروه وجود مبنايى واقعى براى رّد و قبول احكام اخلاقى را نمىپذيرند. از
اينرو اين احكام تنها براى كسانى معتبرند كه آنها را قبول دارند. علاوه بر آن
چنانچه عقل و درك عقلى مورد پذيرش قرار نگيرد، از چه طريقى مىتوانيم شرع و احكام
شرعى را اثبات كنيم؟ جاى ترديد وجود ندارد كه اثبات اصل شريعت از ناحيه عقل صورت
مىگيرد.
ب) مطابقت با قانون عقل
امانوئل كانت[1] اساس اخلاق
را نه در طبيعت انسان و نه در فرامين الهى، بلكه در عقل عملى