اسم الکتاب : فلسفه اخلاق المؤلف : جمعى از نويسندگان الجزء : 1 صفحة : 69
سعادت شخصى را در پى مىآورد، انجام داد.
هرچند در اين صورت اين ديدگاه شبيه سودگروى و يا خودگروى اخلاقى است، همچنان تنها
دليل مسئله، فرمان خداوند است؛ به اين معنى كه چون خداوند به خيرخواهى عمومى يا
دنبال نمودن سعادت شخصى فرمان داده است، اين كار، خوب و الزامى است و هيچ واقعيت
عينى ديگرى وجود ندارد كه مبناى امر و نهى خداوند باشد.
بنابراين در اين ديدگاه، اوّلا ذاتىبودن ارزشهاى اخلاقى مبتنى بر
امر و نهى خداوند است و كارهاى انسان ذاتاً از خوبى يا بدى اخلاقى برخوردار نيست.
از اين روى هر آنچه خداوند خوب بداند، خوب و هر آنچه او بد بداند، بد است. دوم
اينكه تنها از طريق همان امر و نهى خداوند است كه مىتوان به شناخت خوب و بد و
تعيين ارزش اخلاقى اعمال دست يافت.
از اين رو تنها معيار در ارزش اخلاقى اعمال همان اراده و اوامر الهى
است.
با هم بينديشيم
شما براى توجيه رفتار حضرت ابراهيم و اسماعيل چه پاسخى داريد؟ آيا
اگر اسماعيل كشته شده بود، باز هم مىشد اين رفتار را از منظر اخلاقى توجيه نمود؟
آيا مىتوان به طور مستند، موردى از فرمان خداوند به كارى ناپسند رامثال زد؟
نقد و بررسى
1. در بررسى اين نظريه از اين پرسش آغاز مىكنيم كه آيا معيارى براى
تشخيص خوب و بد، غير از امر و نهى خداوند وجود دارد يا نه؟ به بيان ديگر همان پرسش
سقراط از اثيفرون را طرح مىكنيم: آيا چون خدا به چيزى امر كرده، آن چيز صواب است،
يا چون آن چيز صواب است، خداوند به آن امر نموده است؟ چنانچه بگوييم خداوند به
آنچه خوب است، فرمان مىدهد، در اين صورت بايد نظريه امر الهى را نپذيرفت. اين
بيان امر و نهى خداوند فقط جنبه كاشفيت از واقع دارد. در اين صورت بايد خوبى و بدى
را ذاتى افعال دانست و اين برخلاف چيزى است كه نظريه امر الهى بر آن اصرار دارد.
اسم الکتاب : فلسفه اخلاق المؤلف : جمعى از نويسندگان الجزء : 1 صفحة : 69