اسم الکتاب : فلسفه اخلاق المؤلف : جمعى از نويسندگان الجزء : 1 صفحة : 63
امور بشرى فقط يك انگيزه حكمفرما بود، اين
توجهات كاملًا بى معنا بود. پس با اثبات گزاره اخير جايى براى خودگروى روانشناختى
حتى- بر مبناى حب ذات- باقى نمىماند.[1]
با هم بينديشيم
هرچندلذت داراى ارزش طبيعى است، نمىتوان آن را معيار ارزشى اخلاقى
برشمرد. با وجود، اين انگيزه مردم در اعمال و رفتارهاى دينى، رسيدن به لذتهاى
اخروى يا دورى از عذاب الهى است. اين اعمال از نظر اخلاقى چگونهاند؟ آيا توجه به
ثواب يا عقاب موجب نمىگردد كه اعمال دينى از ارزش اخلاقى تهى گردند؟
ب) سود عمومى
نظريهاى كه اصل سود را تنها معيار نهايى در باره درستى و نادرستى و
ارزش و الزام اخلاقى مىداند به سودگرايى شناخته مىشود. سودگرايان معتقدند غايت
اخلاقىاى كه بايد در تمام اعمال و رفتارمان به دنبال آن باشيم، بيشترين غلبه ممكن
خير بر شر يا كمترين غلبه ممكن شر بر خير در كل جهان و براى همه انسانها است.[2] به همين دليل توصيه سودگروى اين است
كه «خير را براى همگان به حداكثر برسان».
بنابراين، كارهايى كه به سود عموم مردم است، از ارزش و الزام اخلاقى
برخوردار است و كارهايى كه زيان عمومى درپى دارد، بد است و نبايد صورت گيرد.
طرفداران سود عمومى دو گروهاند:
1. گروهى سود عمومى را وسيلهاى براى رسيدن به منفعت شخصى به حساب
مىآورند و به آن توصيه مىكنند.[3] اين دسته
مدعىاند كه هرچه سود عمومى افزايش يابد، سود فرد نيز
[3] - مدافع اين نوع سودگروى جرمى بنتام است. وى
سودگراى لذتگراست. بنابراين خوب را معادل سعادت و سعادت را معادللذت مىداند.
بنگريد به: كاپلستون، فردريك، تاريخ فلسفه، ج 8، ص 30- 28
اسم الکتاب : فلسفه اخلاق المؤلف : جمعى از نويسندگان الجزء : 1 صفحة : 63