اسم الکتاب : فلسفه اخلاق المؤلف : جمعى از نويسندگان الجزء : 1 صفحة : 62
محققان اشكالات متعددى را بر خودگروى
روانشناختى روا مىدارند.[1] يكى اينكه
گرچه انسان داراى حب ذات است، اين حب، تنها ميل اصيل در وجود آدمى نيست. انسان
اميال و كششهاى ديگرى نيز دارد كه به جانب ديگران است؛ اميالى كه در ارضاى آنها
در ابتدا به لذت خود توجّه نمىكند. وفاى به عهد از آن دسته امور است كه تأمين
كننده منافع و لذتهاى شخصى فرد نيست، اما فرد نسبت به آن احساس وظيفه مىكند و
تمايل دارد به آن وفادار بماند. بنابراين در انسان علاوه بر ميل خودگروانه، اميال
و عواطف ديگرگروانهاى نيز وجود دارد كه وى را به انجام اعمال خاصى، بدون توجه به
لذت يا خوشايندى مستقيم آن سوق مىدهد. ازاينرو، ما گاهى اوقات، با در نظر گرفتن
همه جوانب، آگاهانه و بدون توجه به لذت خود، از سر نوعدوستى عمل مىكنيم. البته
انسان از اين اعمال نيز لذت مىبرد، اما اين كارها بر مبناى لذت صورت نمىپذيرد؛
سرشت آدمى بهگونهاى است كه از انجام كارهاى نيك و خيرخواهانه احساس رضايت و لذت
مىكند و چون داراى چنين اميالى است، با ارضاى آنها لذت هم مىبرد. از طرفى، شما
از انجام يك كار درست احساس شادى نمىكنيد، مگر آنكه بپنداريد علاوه بر اين واقعيت
كه انجام آن كار شما را شادمان مىكند، دليل ديگرى نيز براى انجام آن كار وجود دارد.
نيز از انجام يك كار نادرست احساس گناه نمىكنيد، مگر آنكه بپنداريد علاوه بر اين
واقعيت كه انجام آن كار در شما احساس گناه را برمىانگيزاند، دليل ديگرى نيز براى
ترك انجام آن كار وجود دارد.
در ادامه نقد خودگروى روانشناختى به اين گزاره نيز توجه كنيد: «ما
گاهى اوقات آگاهانه به نحوى عمل مىكنيم كه با در نظر گرفتن همه جوانب، منافع و
خير خود را دنبال نمىكنيم.» بىترديد وقتى اعمال و رفتارها را توصيف مىكنيم از
انگيزههايى نظير حرص، حسادت، انتقام، عشق، محبت، رحم، مروت و امثال آن سخن به
ميان مىآوريم. يكى از امورى كه در محاكمات جنايى به آن توجه بسيار مىشود،
پيداكردن انگيزههاى اعمال است. اگر همواره در