پروردگار پاكيزه مىسازد، و اما اينكه وضوء
بر صورت و دستها و سر و پاها واجب گشته بدان خاطر است كه اين اعضاء در نماز بكار
گرفته مىشود، با صورت سجده مىكند و خضوع مىنمايد و با دست از ذات ذو الجلال
سؤال مىكند و در رحمت و معرفت او رغبت مىنمايد و با سر در ركوع و سجود به خدا رو
مىآورد و با پاها برمىخيزد و مىنشيند.
انسان عاقل پس از اينكه حكم شريعت را در مورد طهارت مكان نمازگزار و
جامه و ظاهر بدن او دانست، با اينكه نسبت اينها با حقيقت آدمى نسبت پوست به مغز
است، سزاوار است كه از تطهير لب و حقيقت خود كه همان قلبش باشد غافل نماند و در
تطهير دل بيشتر از غير آن بكوشد، چرا كه دل نظرگاه حضرت ذو الجلال است و تطهير دل
جز با توبه نصوح امكانپذير نيست و تطهير باطن بسته بآن است، آيا نشنيدى قول امام
صادق 7 را كه فرمود: «و با يقين و تقوى قلبت را پاكيزه ساز» چرا كه
ثمره يقين تقوى است و تقوى جز با توبه تحقق نمىيابد.
[در بيان اينكه توبه به منزله طهارت باطن انسان است]
و اگر اين مقدمه را پذيرفتى پس بدانكه توبه از طهارت ظاهرى در نماز
مهمتر است، و لذا لازم است كه از حقيقت توبه آگاه شوى.
حقيقت توبه عبارت از اينست كه بنده از غير خدا به خدا بازگردد و اگر
خواستى بگو بازگشت از ظلمت بسوى نور و يا از جهل به علم و يا از شقاوت به سعادت و
يا بگو از معصيت به طاعت.
و كمال توبه از علم و حال و عمل حاصل مىشود، و از مجموع اين سه امر
كامل مىگردد زيرا هريك از اين سه امر مطلوب مستقلى است و اضداد آنها غير مطلوب و
رجوع از اين اضداد را توبه گويند.
اما علم اجمالش آنكه بحالتى كه در آن است و موجب شقاوت