كه براى خود بر دشمنان او قائل شدى، كبرياء
و عظمت او را در نظر آورى، اينجا است كه آداب عبوديت هم علما و هم عملا تمام
مىشود، سپس از اين مرحله كه مرحله رؤيت اداء حق ادب عبوديت و بندگى است ترقى
نموده و بمقام قرب شرفياب مىشوى، پس دو مرتبه تكبير مىگوئى و او را از اينكه
شريكى برايش باشد بزرگتر مىدانى، پس گويا آنگاه كه قرب و نزديكى به خدا برايت
حاصل شد انوار جمال احديت بر تو تجلى مىكند، و در قبال اين تجلى، وجودات جميع
خلايق مضمحل مىگردد، پس خدايت را بزرگتر و برتر از اين مىدانى كه در كمالى از
كمالات برايش شريكى باشد و در مقابل عظمت او به خاك مىافتى و از جميع آنچه كه غير
او است روى مىگردانى، و او را از جمله نقايصى كه در تضاد با كمالات به وهم مىآيد
مبرا مىدانى، حتى در وجود حقيقى، شريكى براى او نخواهى ديد و خود بهآنجا خواهى
رسيد كه در عالم وجود جز خدا چيز ديگرى نخواهى ديد.
و وجودات جميع ممكنات را هم چون سرابى كه تشنه آن را آب مىپندارد
خواهى يافت، و خواهى ديد كه وجود عالم و عالميان گويا وجودى خيالى است، و وجود
حقيقى عينى خارجى، همان وجود ذات بارىتعالى است بلكه التفاتى بغير او نخواهى داشت
تا كه براى آن غير وجودى قائل باشى.
[در بيان معناى سجده]
در كتاب مصباح الشريعة از امام صادق 7 روايت شده كه
فرمود:
زيان نكرده كسى كه حقيقت سجده را بجاى آورد و لو در تمام عمر
يكمرتبه، و روى رستگارى نبيند آنكه با خدايش خلوت كند و سر به سجده نهد، ولى در
اين حال مكر و فريب شيطان او را به خود مشغول دارد، و