كه از كسى سرزد چنين باشد كه گويا خود او آن
گناه را مرتكب شده، و تا حدى كه برايش امكان دارد در ازاله و از بين بردن آن سعى و
كوشش نمايد، و با اين عمل، گناهكاران را از معرض سخط و غضب پروردگار دور سازد، و
از دورى از جوار رحمت حق، و گرفتار شدن بعذاب او آنها را نجات دهد.
مطلب ديگر اينكه آنچه مهم است اينست كه انسان در خارج، بسم اللّه
الرحمن الرحيم، را بشناسد، و بدان عارف باشد و در استغاثه بذات اقدس حق در همه
امور بآن توجه داشته باشد، معرفت جزئيه شخصيه، زيرا براى هر چيزى دو جهت است، جهتى
از خدا، و آن همان جهت اسم اللهى آن است كه ذات اقدس حق با آن، آن شىء را پديد
آورده است، و جهتى ديگر جهت نفس خود آن چيز، و حقيقت استعانت به «اسم اللّه» اينست
كه انسان در خارج اين جهت را بشناسد و بدان معرفت داشته باشد و با آن بذات اقدس حق
توجه كند و رو سوى او نمايد.
در اينجا بىمناسبت نيست كه به اشكالى كه براى بعضى از اهل علم پيدا
شده و قرائت بسم اللّه را در ابتداى هر سورهاى بدون تعيين آن، يا قرائت آن را
بقصد سورهاى، غير از آن سوره كه قرائت نموده جايز ندانستهاند جواب گوئيم اينها
مىگويند كه چون بسم اللّه در هر سورهاى آيهاى از آن سوره هست، بنابراين بسم
اللّه در هر سورهاى غير از بسم اللّه سوره ديگر خواهد بود، چون ثابت شده كه بجز
سوره برائت، در اول هر سورهاى بسم اللّه نازل گشته و تعين قرآنيت اين الفاظ آنگاه
خواهد بود كه بقصد حكايت آنچه كه جبرئيل بر رسول خدا 6 قرائت
نموده