پليدىهاى معنوى و روح از اين كثافات ظاهرى
و مشاهده تواضعى كه از مس خاك و مس آن بر اعضاء شريفه بدن براى آدمى پديد مىآيد
درك نمىشود، زيرا مقصد اصلى از وضوء پاكيزه ساختن نفس آدمى از پليدىهاى معنوى
است، در وضو با آب كه مظهر اصل حيات و زندگى است و علم كه نجات و خلاصى از همه
اوزار و گناهان بوسيله او است، ظاهر و باطن آدمى پاك و پاكيزه مىگردد و آنگاه كه
دست يابى به آب ممكن نشد، و يا اينكه براى انسان ضرر داشت، عوض آن بايد چيزى باشد
كه تطهير باطن از آن حاصل شود، و آن همان مس خاك است كه به بازگشت به حقيقت آدمى
كه عدم محض باشد اشاره داد و در ظاهر نشانه تواضع است كه فناء انيت و منيت باشد، و
در نتيجه طهارت باطنى كه از آب و علم حاصل مىشود از تيمم حاصل مىشود، و فقط
طهارت ظاهر باقى مىماند و چون طهارت باطن مهم است و امكان طهارت ظاهرى هم ممكن
نبود، بهمان طهارت باطن كه عمده است كفايت مىشود تا عسر و حرجى پيش نيايد، و ممكن
است كه گفته شود كه اين عادت خداوند در جميع مراتب تزكيه نفس و تهذيب اخلاق است،
زيرا آخرين مرتبه مجاهده اينست كه بنده هيچ حول و قوهاى براى خود نبيند و هر حول
و قوهاى را از خدا بداند، و لكن مشكل، صداقت در اين حال و عدم غرور در آن است، و
شاهد وجود چنين حالتى براى انسان اينست كه در امور دنيوى و اسباب ظاهرى رفتارش
مطابق با اين عقيده باشد و اگر در جهت جلب منافع و دفع ضرر به اسباب توجهى دارد از
باب امتثال امر مولا باشد، نه بخاطر اعتقاد به اينكه اين اسباب مىتواند مايه ضرر
و يا نفعى براى او باشد.