responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : احوال و اقوال شيخ ابوالحسن خرقانى المؤلف : مينوى، مجتبى    الجزء : 1  صفحة : 105

گفته بود كه، اين بازارك ما به خرقان افتد، يعنى رحلت و زيارت، و پس از وى به خرقانى گشت، چنانكه گفته بود.

و انتساب شيخ ابو الحسن در تصوّف به سلطان العارفين شيخ ابو يزيد بسطامى است، قدّس اللّه تعالى روحه، و تربيت ايشان در سلوك از روحانيّت به شيخ ابو يزيد است.

و ولادت شيخ ابو الحسن بعد از وفات شيخ ابو يزيد به مدتى است و شيخ ابو الحسن شب سه شنبه عاشوراى سنه خمس و عشرين و اربعمأية از دنيا برفته.

510 روزى با اصحاب خود گفت كه «چه‌چيز بهتر بود؟» گفتند «شيخا، هم تو بگوى» گفت «دلى كه در وى همه ياد كرد وى بود.»

511 از وى پرسيدند كه «صوفى كيست؟» گفت «صوفى به مرقّع و سجّاده نبود، و صوفى به رسم و عادات صوفى نبود، صوفى آن بود كه نبود.»

512 و هم وى گفته كه: صوفى روزى بود كه به آفتابش حاجت نبود، و شبى كه به ماه و ستاره‌اش حاجت نبود، و نيستيى است كه به هستيش حاجت نيست.

513 از وى پرسيدند كه «مرد به چه داند كه وى بيدار است؟ گفت «به آنكه چون حق را ياد كند از فرق تا قدمش از ياد كرد حقّ خبر داشته باشد.»

514 و از وى پرسيدند كه «صدق چيست؟» گفت «صدق آنست كه دل سخن گويد.» يعنى آن گويد كه درويش باشد.

515 و از وى پرسيدند كه «اخلاص چيست؟» گفت «هر چه براى حق كنى اخلاص است و هر چه براى خلق، رياست.»

516 و از وى پرسيدند كه «كرا رسد در فنا و بقا سخن گفتن؟» گفت «كسى را كه به يك تار ابريشم از آسمان در آويخته باشندش بادى بيايد كه درختها و بناها بيفگند و همه كوهها بركند و همه درياها انباشته كند و وى‌

اسم الکتاب : احوال و اقوال شيخ ابوالحسن خرقانى المؤلف : مينوى، مجتبى    الجزء : 1  صفحة : 105
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست