responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : احاديث و قصص مثنوى المؤلف : فروزانفر، بديع الزمان    الجزء : 1  صفحة : 553

[خياط دزد]

960-

«چون كه دزديهاى بى‌رحمانه گفت‌

كه كنند آن در زيان اندر نهفت‌

اصل اين حكايت چنين است:

حَضَرَ خَيَّاطٌ عنْدَ بَعْض الاتْرَاك ليَفْصلَ لَهُ قَبَاءً فَاخَذَ يَفْصلُ وَ التُّرْكىُّ يَنْظُرُ الَيْه فَلَمْ يَتَهَيَّأْ لَهُ انْ يَسْرقَ منْهُ شَيئاً فَضَرطَ فَضَحكَ التُّرْكىُّ حَتَّى اسْتَلْقَى فَاخْرَجَ الْخَيَّاطُ منَ الثَّوْب مَا ارَادَ فَجَلَسَ التُّرْكىُّ وَ قَالَ يَا خَيَّاطُ ضرْطَةً اخْرَى فَقَالَ لَا يَجُوزُ يَضيقُ الْقَبَا[1].

الاذكياء، ابن جوزى، ص 91 و عبيد زاكانى هم اين حكايت را آورده است:

خياطى براى تركى قبا مى‌بريد. ترك چنان ملتفت بود كه خياط نمى‌توانست پارچه قماش بدزدد. ناگهان تيزى بداد. ترك را خنده بگرفت و به پشت افتاد. خياط كار خود بديد.

ترك برخاست و گفت. اى استاد درزى تيزى ديگر ده. گفت جائز نباشد كه قبا تنگ گردد! لطائف عبيد، ص 108 [ص 207 قصص مثنوى‌]

[حاضر جوابى زن‌]

961-

«آن يكى مى‌شد به ره سوى دكان‌

پيش راه را بسته ديد او از زنان‌

مأخذ آن حكايت ذيل است:

زَحَمَتْ مَدَنَيةٌ رَجُلًا فَقَالَ الْمُسْتَعَانُ باللَّه مَا اكْثَرُ كُنَّ قَالَتْ يَا هَذَا نَحْنُ عَلَى هَذه الْكَثْرَة وَ انْتُمْ تَبْتَغُونَ مَا وَرَاءَ ذَلكَ فَلَيْتَ شعْرى لَوْ كَانَ فينَا قلَّةٌ مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ‌[2].

ربيع الابرار، باب الجوابات المُسكته [ص 207 قصص مثنوى‌]


[1] - خياطى دوختن قباى تركى را تقبّل كرد. وى دنبال فرصت بود كه از پارچه آن كمى بدزد! ولى مراقبت آن مرد مانع مى‌شد. خياط دست بردار نبود. به همين جهت با دادن يك تيز مرد را چنان به خنده وا داشت كه به پشت افتاد و در اين فاصله قصد خود را عملى كرد. مرد كه تازه برخاسته بود گفت يك تيز ديگر.

خياط گفت نه ديگر صلاح نيست چون قبا كوتاه و تنگ مى‌شود!

[2] - مردى كه در مسيرش تجمعى از زنان شهر بود و به همين علت نمى‌توانست به راحتى عبور كند گفت پناه بر خدا از اين همه زن! يكى از زنها( كه حاضر جواب بود) گفت ما به اين فراوانى هستيم و باز شما مردها به سراغ غير ما مى‌رويد( و مرتكب لواط مى‌شويد). راستى اگر تعدادمان اندك بود آن گاه چه مى‌كرديد!؟

اسم الکتاب : احاديث و قصص مثنوى المؤلف : فروزانفر، بديع الزمان    الجزء : 1  صفحة : 553
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست