[ «جوع، رزق جان خاصان خداست»]
837-
«جوع رزق جان خاصان خداست
كَى زبون همچو تو گيج گداست
مأخوذ است از خبرى كه در ذيل شماره (733) مىتوان ديد. [نيز مراجعه شود رديف 836) [ص 173 احاديث مثنوى]
[ «رزق تو بر تو ز تو عاشقتر است»]
838-
«هين توكّل كن ملرزان پا و دست
رزق تو بر تو ز تو عاشقتر است
با حديث مذكور در ذيل شماره (823 و 822) مناسب است.
[ص 173 احاديث مثنوى]
[بشنو اين قصّه ز گاوى پر خوراك]
839-
«يك جزيره سبز هست اندر جهان
اندر او گاوى است تنها خوش دهان
مأخوذ است از گفته عطار:
عطا گفته است آن مرد خراسان
كه حيوانى است با صد كوه يكسان
پس كوهى كه آن را قاف نام است
مگر آن جايگه او را مقام است
بر او هفت صحرا پر گياه است
پس او هفت دريا پيش راه است
در آنجا هست حيوانى قوى تن
كه او را نيست كارى جز كه خوردن
بيايد بامدادان پگاه او
خورد آن هفت صحرا پر گياه او
چو خالى كرد حالى هفت صحرا
بياشامد به يك دم هفت دريا
چو فارغ گردد از خوردن به يك بار
نخفتد شب دمى از رنج و تيمار
كه فردا من چه خواهم خورد اينجا
همه خوردم چه خواهم كرد اينجا
دگر روز از براى او جهاندار
كند صحرا و دريا پُر دگر بار
الهى نامه، ص 301 [ص 180 قصص مثنوى]
[آن يكى با شمع مىجست آدمى!]
840-
«آن يكى با شمع بر مىگشت روز
گرد بازارى دلش پر عشق و سوز