اشاره است به روايتى كه در ذيل شماره (277) ذكر نموديم.
[ص 173 احاديث مثنوى]
[ «جوع خود سلطان داروهاست هين»]
835-
«جوع
خود سلطان داروهاست هين
جوع بر جان نه چنين خوارش مبين
مستفاد است از روايتى كه در ذيل شماره (210) مذكور گرديد.
[ص 173 احاديث مثنوى]
[دوست كى از جوع نالد وز نياز]
836-
«شيخ
مىشد با مريدى بىدرنگ
سوى شهرى نان بدانجا بود تنگ
مأخذ آن حكايت ذيل است:
نقل است كه يكى پيش جنيد شكايت كرد از گرسنگى و برهنگى. جنيد گفت برو
ايمن باش كه او گرسنگى و برهنگى به كسى ندهد كه تشنيع زند. و جهان را پر از شكايت
كند. به صديقان و دوستان خود دهد تو شكايت مكن. تذكرة الاولياء، ج 2، ص 18 و مضمون
اين حكايت در اين گفته فضيل بن عياض هم مندرج است:
احياء العلوم، ج 3، ص 61 [ص 180 قصص مثنوى] [نيز مراجعه شود رديف
733)
[1] - فضيل بن عياض نفس خود را مخاطب قرار داده و
مىگفت: از چه هراس دارى از اين كه گرسنه ماندهاى؟ جايى كه خداوند( خوبانى چون)
پيامبر- ص- و اصحابش را آن همه گرسنه نگه مىداشت گرسنه ماندن تو از سوى حق چه جاى
نگرانى است؟