responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : احاديث و قصص مثنوى المؤلف : فروزانفر، بديع الزمان    الجزء : 1  صفحة : 475

گفت: ملك اين علت را علاج نخواهد فرمود؟ شير گفت اگر دارو دست دهد به هيچ وجه تأخير جايز نشمرم. و گويند دل و گوش خر مى‌بايد و طلب آن ميسر نيست. گفت اگر ملك مثال دهد در آن توقفى نيفتد. و در اين نزديكى چشمه‌اى است و گازرى هر روز به جامه شستن آنجا آيد و خرى رخت كش اوست. و هر روز در آن مرغزار مى‌چرد. او را بفريبم و بيارم. و ملك نذر كند دل و گوش او را بخورد و باقى بر بندگان صدقه كند شير اين شرط به جا آورد. و روباه به نزديك خر رفت و تلطفى نمود. آن گاه پرسيد كه موجب چيست كه تو را نزار و رنجور مى‌بينم. گفت اين گازر بر تواترم كار فرمايد و تيمار علف كم كند. روباه گفت مخلص و مهرب مهيا، به چه ضرورت اين محنت اختيار كردى؟ گفت هر كجا روم از اين مشقت خلاص نيابم. روباه گفت اگر فرمان برى تو را به مرغزارى برم كه زمين آن چون كلبه گوهر فروش به الوان جواهر مزين است و هواى او چون طبله عطار به نسيم مشك و عنبر معطر.

نه امتحان بسوده چنان موضعى به دست‌

نه آرزو سپرده چنان بقعتى به پاى‌

و پيش از اين، خرى ديگر را نصحيت كرده‌ام. و امروز در عرصه فراغ و نعمت مى‌خرامد. و در رياض امن و مسرت مى‌گذارد. چون خر اين فصول بشنود خام طمعى او را برانگيخت، تا نان روباه پخته شد. گفت از اشارت تو گذر نيست. چه مى‌دانم كه براى دوستى و شفقت اين دل نمودگى و مكرمت مى‌كنى. روباه او را به نزديك شير برد. چون زار و نزار بود قصدى كرد و زخمى انداخت، مؤثر نيامد به سبب ناتوانى، خر بگريخت.

روباه از ضعف شير، لختى تعجب نمود كه كدام بدبختى از اين فراتر كه مخدوم من خرى لاغر نتواند شكست؟ اين سخن بر شير گران آمد، انديشيد كه اگر بگويم اهمال روا داشتم به تردد و تحير منسوب گردم و اگر به قصور قوت اعتراف كنم، سمت عجز را التزام بايد نمود. آخر فرمود كه هر چه پادشاهان كنند رعيت را بر آن وقوف و استكشاف شرط نيست كه خاطر هر كس بدان نرسد كه راى ايشان بيند. تو را اين سؤال نمى‌بايد كرد. از اين تعجب درگذر و حيلت كن تا خر باز آيد و خلوص اعتقاد و فرط اخلاص تو بدان روشن گردد. روباه باز رفت. خر عتاب كرد و گفت تو مرا كجا برده بودى؟ روباه گفت سود ندارد و هنوز مدت رنج و ابتلاى تو سپرى نشده است و الّا جاى آن نبود كه دل از جاى مى‌بايست برد. اگر آن خر دست به تو دراز كرد از صدق شهوت و فرط شفقت بود و اگر توقفى رفتى انواع تلطف و تملق مشاهدت افتادى. و من در اين هدايت و دلالت سرخ روى گشتمى. بر اين مزاج دمدمه مى‌داد تا خر را در شبهت افكند كه هرگز شير نديده‌

اسم الکتاب : احاديث و قصص مثنوى المؤلف : فروزانفر، بديع الزمان    الجزء : 1  صفحة : 475
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست