responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : احاديث و قصص مثنوى المؤلف : فروزانفر، بديع الزمان    الجزء : 1  صفحة : 319

هندوستان، دفتر سوم، ص 234 [ص 96 احاديث مثنوى‌]

[اوليا را جز خدا نشناخت كس‌]

501-

«پس چو يَعرف گفت چون جاى دگر

گفت لَا يَعرفُهُم غَيرى فَذَر

انَّهُم تَحتَ قبابى كامنون‌

جز كه يزدانشان نداند ز آزمون‌

مراد حديثى است كه آن را در ذيل شماره (291) نقل كرده‌ايم. [1] [ص 96 احاديث مثنوى‌]

[قصّه صدر جهان بين و پسر]

502-

«در بخارا بنده صدر جهان‌

متهم شد گشت از صدرش نهان‌

اين قصه مفصل پر آب و تاب كه از غرر حكايات مثنوى است مأخوذ است از قصه بسيار ساده‌اى كه محمد عوفى در لباب الالباب، جلد اول، چاپ ليدن ص 175 در ضمن شرح حال محمد بن عمر بن مسعود (از آل برهان) ذكر مى‌كند و آن حكايت اين است:

الصدر الاجل نظام الملّة و الدّين، محمد بن عمر مسعود- رحمة اللّه- دُرّ آن درج و دُرّى آن برج و ثمر آن شجر و پسر آن پدر بود. جوانى كه چرخ پير در هنر چو آن جوان نياورده بود و ايام در اثناى دوران از ابناى خود مثل او نپرورده. در دقايق مشكلات فتوى بر مشايخ كبار فايق آمده بود و در ميدان فضايل بر سواران افاضل سابق و در غوامض علوم حساب و هندسه و جبر و مقابله كس با او مقابله نتوانستى كرد. و در حل مشكلات اقليدس، افلاطون پيش او زبون بودى. و با اين چند فضل و هنر از روزگار بى‌نصيب، و از دولت پدر نابرخوردار بود. و پيوسته ايام مشرب عيش او را به كدورت نامرادى مكدّر داشتى و يك ساعت او را در آسايش بنگذاشتى. و سبب آن بود كه ميان برهان اسلام و اهل او مفارقتى افتاده بود. و زنى ديگر را از معارف سادات در حباله خود آورده. و آن زن را از برهان اسلام فرزندى ديگر متولّد شده. و پيوسته آن زن از اين پسر پيش پدر بدها

______________________________ [1] مستفاد است از مضمون حديث قدسى:

اوْليَائى تَحْتَ قبَابي لَا يَعْرفُهُمْ غَيْري (1).

احياء العلوم، ج 4، ص 256، كشف المحجوب هجويرى طبع لنينگراد، ص 7 [ص 52 احاديث مثنوى‌]

عَنْ أَبي جَعْفَرٍ عَنْ آبَائه عَنْ عَليٍّ : قَالَ: إنَّ اللَّهَ أَخْفَى أَرْبَعَةً في أَرْبَعَةٍ أَخْفَى رضَاهُ في طَاعَته فَلَا تَسْتَصْغرَنَّ شَيْئاً منْ طَاعَته فَرُبَّمَا وَافَقَ رضَاهُ وَ أَنْتَ لَا تَعْلَمُ وَ أَخْفَى سَخَطَهُ في مَعْصيَته فَلَا تَسْتَصْغرَنَّ شَيْئاً منْ مَعْصيَته فَرُبَّمَا وَافَقَ سَخَطُهُ (مَعْصيَتَهُ) وَ أَنْتَ لَا تَعْلَمُ وَ أَخْفَى إجَابَتَهُ في دَعْوَته فَلَا تَسْتَصْغرَنَّ شَيْئاً منْ دُعَائه فَرُبَّمَا وَافَقَ إجَابَتَهُ وَ أَنْتَ لَا تَعْلَمُ وَ أَخْفَى وَليَّهُ في عبَاده فَلَا تَسْتَصْغرَنَّ عَبْداً منْ عَبيد اللَّه فَرُبَّمَا يَكُونُ وَليَّهُ وَ أَنْتَ لَا تَعْلَمُ.

وسائل‌الشيعة ج 1 ص 116 باب 28 ح 291.

امام باقر 7 از پدرانش از حضرت على 7 نقل مى‌كند كه فرمودند: به يقين خداوند متعال چهار چيز را در چهار چيز پنهان كرده است: رضايت و خوشنوديش را در فرمانبرداريش نهفته است پس هيچ يك از طاعاتش را كوچك نشمر، چه بسا همان با رضايتش قرين باشد و تو ندانى.

و خشمش را در نافرمانيش نهفته است پس هيچگاه معصيتى را كوچك نشمر، چه بسا همان با خشمش قرين باشد و تو ندانى.

و اجابت و قبولش را در دعايش پنهان كرده پس هيچگاه دعايى را كوچك نشمر، چه بسا همان با اجابتش قرين باشد و تو ندانى.

و دوستش را در ميان بندگانش پنهان كرده پس هيچگاه كسى را كوچك نشمر، چه بسا همان ولى و دوست خدا باشد و تو ندانى.

(1) حديث قدسى: دوستان من زير سقف و گنبدهاى خاص من به سر مى‌برند و كسى جز من از آنان خبر ندارد.

اسم الکتاب : احاديث و قصص مثنوى المؤلف : فروزانفر، بديع الزمان    الجزء : 1  صفحة : 319
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست