چنان كه آن غلام را خواجهاش مىگفت كه بيرون آى از مسجد. غلام گفت
مرا رها نمىكنند تا بيرون آيم. خواجهاش گفت كه رها نمىكند تا بيرون آيى؟ گفت آن
كس كه تو را رها نمىكند تا به عبادت به مسجد اندر آيى. و اين حكايت را مولانا در
مكتوبات خود و نيز در فيه ما فيه نقل كرده است. مكتوبات مولانا، چاپ تركيه، ص 94،
فيه ما فيه انتشارات دانشگاه تهران، ص 113 [ص 116 قصص مثنوى]
رسول خدا 6 فرمود: محبوبترين بندگان خدا نزد من
پرهيزكاران و گمنامان هستند كه اگر غايب شوند كسى به جستجويشان نمىرود و اگر
گواهى دهند و يا آشكار شوند كسى آنان را نمىشناسد، اينان پيشوايان هدايت و
روشنايى بخش دانشند.
التحصين ابن فهد حلى ص 25.
[1] - بازرگان ترسو( از منفعت) محروم مىشود و بازرگان
پر دل و جسور بهره مىبرد.
[2] - خداوند نيكان پرهيزگارى را دوست دارد كه اگر از
انظار پنهان شوند كسى به جست و جوى آنان نمىپردازد و اگر در جمع مردم باشند، كسى
به ارزش آنان پى نمىبرد. دلهايشان چراغهاى هدايتى هستند كه از درون فضاهاى تيره و
ظلمانى بيرون مىآيند.