ظاهرا مقصود روايت ذيل است كه در كيمياى سعادت تأليف محمد غزالى
مىبينيم:
اما رضا دادن به معصيت چگونه روا بود و از آن نهى آمده است. و گفته
كه هر كه به آن رضا دهد در آن شريك است. و گفته اگر بندهاى را به شرق بكشند و كسى
در مغرب به آن رضا دهد در آن شريك است.
قَالَ على 7 الرَّاضي بفعْل قَوْمٍ كَالدَّاخل فيه
مَعَهُمْ وَ عَلَى كُلِّ دَاخلٍ في بَاطلٍ إثْمَان إثْمُ الْعَمَل به وَ إثْمُ
الرِّضَى به.
نهجالبلاغة ص 499 ح 154.
امام على 7 مىفرمايد: كسى كه به كردار قومى خوشنود
باشد مانند كسى است كه همراه آنهاست، براى آن كسيكه همراه آن قوم است دو گناه
مىباشد: گناه كردار بد و گناه خوشنود بودن به آن كردار
قَالَ رَسُولُ اللَّه 6 لَوْ أَنَّ رَجُلًا
قُتلَ بالْمَشْرق وَ آخَرُ رَضيَ به في الْمَغْرب كَانَ كَمَنْ قَتَلَهُ وَ شَركَ
في دَمه.
بحارالأنوار ج 101 ص 384 باب 2 به نقل از روضة الواعظين و با اندكى
تفاوت در عيون أخبار الرضا 7 ج 1 ص 273.
رسول خدا 6 فرمودند: اگر مردى در مشرق كشته
شود و ديگرى در مغرب به آن قتل راضى و خوشنود شود همانند كسى است كه او را كشته و
شريك خون او گشته.
خداوند متعال فرمود اى داود، بگو به بندگانم اى بندگانم كسى كه به
قضاى من خوشنود نباشد و نعمت مرا شكر نگويد و بر بلاى من صبر نكند، بايد پروردگارى
جز مرا طلب كند.