responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : احاديث و قصص مثنوى المؤلف : فروزانفر، بديع الزمان    الجزء : 1  صفحة : 242

احول ار هيچ كژ شمارستى‌

بر فلك مه كه دو است، چارستى‌

پس خطا گفت آن كه اين گفته است‌

كاحول ار طاق بنگرد جفت است‌

حديقه سنايى، ص 84 [ص 82 قصص مثنوى‌]

[عهد نو شروان و داروى حيات‌]

381-

«گفت دانايى براى داستان‌

كه درختى هست در هندوستان‌

مأخذ آن حكايتى است كه در شاه نامه فردوسى دفتر چهارم، داستان آوردن كليله و در ديباچه كليله و دمنه بهرامشاهى (چاپ قريب، صفحه 7) و نيز در عجايب نامه و در كتاب فرائد السّلوك باب هفتم نقل شده و چون عجايب نامه در دسترس اكثر خوانندگان نيست آن حكايت را بر طبق روايتى كه در آنجا آمده است مى‌نگاريم:

به روزگار، نوشيروان در كتاب يافت كه آفريدگار دارويى آفريده است كه بر مرده ريزند زنده گردد. و در آفاق مى‌جست نمى‌يافت. وى را نشان دادند كه در ولايت سرانديب مردى است بر كوه و عمر دراز دارد. از متقدمان مگر او داند كه اين دارو چيست. نوشيروان مالهاى بسيار داد و كس فرستاد به ولايت سرانديب. چون برسيد احوال اين مرد پرسيد. گفتند شخصى است عادى. روى ننمايد به ناگاه وى را ببينند.

هيكلى سهمناك دارد. بر كوه زهون باشد. آن مرد برفت و تفحّص كرد و در طلب بود تا وى را بديد در شعب كوه. مردى سياه چندان كه نيزه بالا و ناب از لب بالا به در آمده و بينى چندان كه يك ارش. از وى پرسيد، سخن وى فهم نمى‌كرد. تا هندويى را ببرد و پرسيد از حال اين دارو. گفت من نمى‌دانم و اين دارو نيست مگر حكمت كه دلهاى مرده را زنده گرداند! [ص 83 قصص مثنوى‌]

[مؤمنان هستند نفس واحده‌]

382-

«مشفقان گردند همچون والده‌

مسلمون را گفت نَفسٌ واحده‌

مستند آن در ذيل شماره (260) نوشته آمد. [1]

[كينه‌هاى اوس و خزرج محو شد]

383-

«دو قبيله كاوس و خَزرَج نام داشت‌

يك ز ديگر جان خون آشام داشت‌

______________________________ [1] مناسب است با حديث ذيل:

عَنْ أَبي عَبْد اللَّه 7 قَالَ: الْمُؤْمنُونَ في تَبَارِّهمْ وَ تَرَاحُمهمْ وَ تَعَاطُفهمْ كَمَثَل الْجَسَد إذَا اشْتَكَى تَدَاعَى لَهُ سَائرُهُ بالسَّهَر وَ الْحُمَّى.

المؤمن ص 39- باب 3- ح 92. و مستدرك‌الوسائل ج 12 ص 424 باب 32- ح 14506-.

امام صادق 7 مى‌فرمايد: مؤمنان در نيكى، مهربانى و عطوفت نسبت به يكديگر مانند اعضاى يك بدنند كه اگر يك عضو شكوه كند ساير اعضا با بى‌خوابى و تب او را همراهى كنند و اظهار همدردى نمايند.

عَنْ أَبي جَعْفَرٍ الْإمَام الْبَاقر 7 قَالَ: قَالَ جَدِّي رَسُولُ اللَّه 6: أَيُّهَا النَّاسُ حَلَالي حَلَالٌ إلَى يَوْم الْقيَامَة إلَى أَنْ قَالَ: أَلَا وَ إنَّ وُدَّ الْمُؤْمن منْ أَعْظَم سَبَب الْإيمَان أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ فِي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَبْغَضَ فِي اللَّهِ وَ أَعْطَى فِي اللَّهِ وَ مَنَعَ فِي اللَّهِ فَهُوَ مِنْ أَصْفِيَاءِ الْمُؤْمِنِينَ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى أَلَا وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَيْنِ إِذَا تَحَابَّا فِي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَصَافَيَا فِي اللَّهِ كَانَا كَالْجَسَدِ الْوَاحِدِ إِذَا اشْتَكَى أَحَدُهُمَا مِنْ جَسَدِهِ مَوْضِعاً وَجَدَ الْآخَرُ أَلَمَ ذَلِكَ الْمَوْضِعِ.

امام باقر 7 از رسول خدا 6 نقل مى‌كند كه فرمودند: اى مردم حلالِ من حلال است تا روز قيامت و حرامِ من حرام است تا روز قيامت ....

آگاه باشيد، براستى مهر و محبت مؤمن از بزرگترين اسباب ايمان است.

آگاه باشيد، كسى كه در راه خداى عز و جل محبت بورزد و براى خدا دشمنى كند و در راه خدا عطا كند و براى خدا باز دارد او از مؤمنان برگزيده و خالص نزد خداوند متعال است.

آگاه باشيد، هرگاه مؤمنان در راه خداى بزرگ به يكديگر عشق بورزند و صفا و صميميت در بين آنها باشد مانند يك پيكر مى‌گردند كه اگر يكى از عضوى شكوه كند وان ديگرى درد آن عضو را حس كند.

مستدرك‌الوسائل ج 12 ص 217 باب 14- ح 13924.

الْمُؤْمِنُونَ كَرَجُلٍ وَاحِدٍ[1].

جامع صغير، ج 2، ص 184، كنوز الحقائق، ص 136

الْمُؤْمِنُونَ كَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ

[2].

كه بعضى آن را حديث انگاشته‌اند. رجوع كنيد به: فيه ما فيه انتشارات دانشگاه تهران، ص 335. [ص 43 احاديث مثنوى‌]


[1] - افراد با ايمان( به سبب يك‌پارچگى آنان در اعتقاد به خدا) يكى به حساب مى‌آيند.

[2] - افراد با ايمان گويى يك جانند.( متحد جانهاى مردان خداست.)

اسم الکتاب : احاديث و قصص مثنوى المؤلف : فروزانفر، بديع الزمان    الجزء : 1  صفحة : 242
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست