responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : احاديث و قصص مثنوى المؤلف : فروزانفر، بديع الزمان    الجزء : 1  صفحة : 219

[گم شده مؤمن همانا حكمت است‌]

3-

«كاله حكمت كه گم كرده دلست‌

پيش اهل دل يقين آن حاصلست‌

مستند آن در ذيل شماره (309) ملاحظه كنيد. [1] [ص 63 احاديث مثنوى‌]

[قصّه مى خوارگان و حرفشان‌]

340-

«محتسب در نيم شب جايى رسيد

در بن ديوار مردى خفته ديد

مأخذ آن حكايتى است كه در لطائف عبيد، چاپ اسلامبول، صفحه 97 نقل شده است:

عسسان شب به قزوينى‌اى مست رسيدند بگرفتند كه برخيز تا به زندانت بريم. گفت اگر من به راه توانستمى رفت به خانه خود رفتمى. و نزديك بدان حكايت ذيل است:

خَرَجَ ثُمَامَةُ من مَنزل صَديقٍ لَهُ مَعَ المَغرب وَ هُوَ سَكرَانٌ فَاذَا هُوَ بالمَأمُون قَد رَكبَ فى نَفَرٍ فَلَمَّا رَآهُ ثَمَامَةُ عَدَلَ عَن طَريقه وَ بَصَرَ به المَأمُونُ فَضَرَبَ كَفَلَ دَابَّته وَ حَاذَاهُ فَوَقَفَ ثَمَامَةُ فَقَالَ لَهُ المَأَمُونُ ثَمَامَةُ قَالَ اى وَ اللَّه قَالَ سَكرَانٌ قَالَ لَا وَ اللَّه قَالَ أَ تَعرفُنى قَالَ اى وَ اللَّه قَالَ مَن انَا قَالَ لَا ادرى وَ اللَّه فَضَحكَ المَأمُونُ حَتَّى انثَنَى عَلَى دَابَّته وَ قَالَ عَلَيكَ لَعَائنُ اللَّه فَقَالَ ثُمَامَةُ تَترَى فَعَادَ في الضِّحك فَامَرَ لَهُ بخَمسينَ الف درهَمٍ‌[1]. نثر الدر، جزء ششم، نسخه‌

______________________________ [1] اشاره است به حديث:

الْحكْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمن فَحَيْثُمَا وَجَدَ أَحَدُكُمْ ضَالَّتَهُ فَلْيَأْخُذْهَا

كافى ج 8 ص 167.

حكمت، گم شده مؤمن است پس هر وقت هر يك از شما گم شده خود را يافت آن را بستاند.

الْحكْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمن فَحَيْثُ وَجَدَهَا فَهُوَ احَقُّ بها (1).

كه در جامع صغير، ج 2، ص 97 و با حذف ذيل روايت در كنوز الحقائق، ص 58 جزء احاديث نبوى و در نهج البلاغه ص 481 ح 80 بدين صورت آمده است:

الْحكْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمن فَخُذ الْحكْمَةَ وَ لَوْ منْ اهْل النِّفَاق (2).

نهج البلاغه ص 481 و شرح نهج البلاغه، ج 18، ص 229 و خصائص الأئمة ص 94 [ص 56 احاديث مثنوى‌] به امير مؤمنان على- 7- منسوب است.

(1) حكمت، گم شده مؤمن است و اولويّت براى تملك آن- هر جا كه پيدا شود- با اوست.

(2) حكمت گم شده مؤمن است. آن را هر چند نزد منافقان باشد به دست آورد.


[1] - ثمامه، شامگاهان، مست از خانه دوستش خارج مى‌شد كه با مأمون( خليفه عباسى) و همراهانش مواجه گرديد. فورا راه خود را عوض كرد. مأمون متوجه شد و مركب را به سويش برد تا با او رو در رو شود. ثمامه ناگزير توقف كرد.

مأمون به نام صدايش كرد و از وى پرسيد مستى؟ گفت نه به خدا! پرسيد مرا مى‌شناسى؟ گفت آرى. پرسيد من كيستم؟ گفت به خدا نمى‌دانم. مأمون( از اين جوابهاى پراكنده) آن چنان خنده‌اش گرفت كه به عقب خم شد و گفت خدا لعنتت كند( با اين حرفهايى كه مى‌زنى!) ثمامه همچنان( چرت و پرت) مى‌گفت و مأمون را مى‌خندانيد. سرانجام نيز دستور داد پنجاه هزار درهم به وى دادند!

اسم الکتاب : احاديث و قصص مثنوى المؤلف : فروزانفر، بديع الزمان    الجزء : 1  صفحة : 219
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست