responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : احاديث و قصص مثنوى المؤلف : فروزانفر، بديع الزمان    الجزء : 1  صفحة : 218

دختر دوشيزه خواهى همه تو را باشد و اگر زنى خواهى كه شوهر كرده باشد و فرزند نياورده نيمه‌اى، شوهر اول را باشد و نيمه‌اى، تو را باشد و اگر زنى خواهى كه شوهر كرده باشد و فرزندان دارد نيمه‌اى شوهر اول را باشد و نيمه‌اى فرزندان را. تو را هيچ نباشد. شاگرد دريافت كه پير چه مى‌گويد.

و عوفى در جوامع‌الحكايات اين قصه را به طرزى شبيه به روايت زمخشرى در ربيع الابرار نقل كرده است. اينك روايت عوفى:

آورده‌اند كه در ايام دولت داود- صلوات اللَّه عليه- مردى به نزد او رفت و گفت اى پيغامبر خداى، مى‌خواهم كه زنى را در حباله خود آورم. بگوى كه زن چگونه خواهم؟

داود- 7- گفت نزديك پسرم رو سليمان و با وى مشورت كن. آن مرد به خدمت سليمان- صلوات اللّه عليه- آمد و سليمان هنوز كودك بود و با كودكان بازى مى‌كرد و بر سر تلى ريگ بود. آن مرد پيش خدمت بايستاد و انديشه خود باز گفت. سليمان گفت بر تو باد كه بر زر سرخ (ظ: بر تو باد زر سرخ) و سيم سپيد. و دور باش از سرب و سفال. آن مرد معنى سخن ندانست و به خدمت داود- 7- آمد و آن سخن با وى باز راند.

داود- 7- گفت معنى اين سخن آن است كه زر سرخ دختر بكرست و سيم سپيد زنى كه يك شوهر كرده بود اما جوان بود. و سرب زنى باشد كه به سال بر آمده باشد و به اندك آسيبى كژ شود. و چون بيشتر با وى مساس كنى سياه شود. و سفال زنى بود كه او را فرزندى باشد كه به اندك آسيبى شكسته شود. از وى هيچ حاصل نيايد. آن مرد ازين سخن و آن معنى انتباه افزود و بر خاندان نبوت ثنا گفت.

جوامع‌الحكايات، باب 23 از قسم 3 و مستشرق مأسوفٌ عليه نيكلسون، در شرح و توضيحات بر مثنوى نقل مى‌كند كه اين حكايت در بستان العارفين تأليف ابو ليث سمرقندى آمده است.

[ص 70 به بعد قصص مثنوى‌]

اسم الکتاب : احاديث و قصص مثنوى المؤلف : فروزانفر، بديع الزمان    الجزء : 1  صفحة : 218
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست