اما گفتار ترسايان در عيسى مريم كه او پسر خداست. گفتند سبب آن بود
كه ايشان از پس آنكه عيسى را بر آسمان بردند هشتاد و يك سال بر طريقه صلاح و سداد
بماندند.
نماز مىكردند و روزه مىداشتند و عبادت مىكردند تا از ميان ايشان و
جهودان كارزارى افتاد. و در جهودان مردى بود شجاع، نام: بولس. او بيامد و جماعتى
بسيار را از ترسايان بكشت. آنگه جهودان را گفت من مىترسم كه مبادا كه ترسايان بر
حق باشند و ما بر باطل.
و اگر چنين بود ايشان به بهشت شوند و ما به دوزخ. و لكن من كيدى كنم
كه ايشان نيز به دوزخ شوند. آنگه بيامد و اسبى داشت نام او عقاب. اسبى بىنظير
بود. كه او بر آن كارزار كردى به ميان صف. و آن اسب را پى كرد و جامه بدريد و خاك
بر سر كرد و گفت يا قوم مرا دانى؟ گفتند نه. گفت من بولسم كه چندگاه با شما كارزار
كردم و اكنون پشيمان شدم و توبه كردم. مرا از آسمان ندا كردند كه توبه تو مقبول
نخواهد بود مگر كه ترسا شوى.
[1] - از عبداللَّه بن عمرو نقل شده كه پيامبر6
فرمود بزودى شياطينى كه حضرت سليمان بن داود آنها را در دريا به بند كشيده بود در
بين شما ظاهر مىشوند، با شما در مسجدهايتان به نماز مىايستند و با شما قرآن
مىخوانند و در مباحث مربوط به دين با شما مجادله مىكنند، آنها قطعاً شياطينند هر
چند به صورت انسان ظاهر مىشوند