اسم الکتاب : نقد شبهات پيرامون قرآن كريم المؤلف : معرفت، محمد هادى الجزء : 1 صفحة : 41
و بدين سان
انسان سزاوار آن شد كه امانت الهى- كه همان ودايع ربّانى و بلند و ملكوتى است- به
وى سپرده شود؛ تنها او، و نه ديگران. اين ودايع در نيروى عظيمى كه انسان در طبيعت
اوليه خود دارد خلاصه مىشود؛ نيرويى كه امكان چيرگى بر نيروهاى درونى طبيعت را
بدو مىبخشد تا آنها را بدان گونه كه مىخواهد تسخير كند.
اين
همان نيروى اراده و تصميمگيرى و انديشه و تدبير است؛ نيروى انكار و خلاقيت، نيروى
اكتشاف و به كارگيرى، و همان جسارت برداشتن بار اين مسؤوليت خطير.
سيد
قطب مىگويد:
منظور
از امانت، اراده و ادراك و جست و جو و تحمل مسؤوليتها بوده، و اين تفاوت انسان با
بسيارى از مخلوقات خداوند است، و همين است دليل برترى انسان بر فرشتگان، كه خدا در
ميان ملأ اعلى اعلام كرده بود و فرشتگان را به مقتضاى آن به سجده بر آدم واداشته
بود. چنان كه در قرآن جاويد نيز فرمود: «وَ لَقَدْ كَرَّمْنا
بَنِي آدَمَ»[1]
اينك انسان بايد دليل اين برترى خود نزد خدا را بشناسد و بار امانتى را كه به
اختيار خود برداشته بود بر دوش كشد؛ بار امانتى كه بر آسمانها و زمين و كوهها
عرضه شده بود و آنها ترسيدند و سربرتافتند.[2]
اين
امانتى سترگى است كه اين مخلوق با جسمى خُرد، اما توانى بزرگ و عزمى استوار بر دوش
كشيد. و چنين بود كه او در حق خويشتن ظلوم بود، چرا كه حق اين امانت را آن گونه كه
بايد ادا نكرد. همچنين درباره خويشتن جهول بود، چرا كه از توان شگرف نهفته در وجود
خويش ناآگاه بود و همچنان هست.
اينگونه
خداوند اسماء را بدو آموخت؛ يعنى توان شناخت حقايق، ويژگيها و آثار طبيعى اشياء را
كه در چند و چون زيست او تأثير داشته و در گرو اراده اوست، تا در برآوردن نيازهاى
خويش چنان كه مىخواهد به كارشان گيرد.
و
بدين سان علم با همه سپاه و لشكر خود در مسير آبادانى زمين و شكوفايى آن به پيش
مىرود؛ چنان كه خداوند از انسان خواسته و فرموده است: