او
شما را از زمين پديد آورد و در آن شما را استقرار داد [به آبادانى آن گماشت].
و
بدين سان انسان با اين ويژگيها خليفه خدا در زمين شد،[2]
چرا كه به اراده خود و براساس نيروى درونى خويش در زمين تصرف كرده به آبادانى زمين
و ساختن زندگى خود مىپردازد.
واداشتن
فرشتگان به سجده بر او نيز كنايه از آن است كه بايد همه سپاه نور در برابر او خاضع
باشند و بىهيچ سرپيچى به خواسته او تن در دهند؛ در برابر سپاه ظلمت، يعنى ابليس و
لشكريان او، كه در جهت عكس مصالح انسان مىكوشند، مگر آنان كه خداوند از شر شياطين
نگاهشان دارد.
به
راستى تو را بر بندگان تسلطى نيست، و حمايت گرى چون پروردگارت تو را بس است.
نيز
تسخير همه آنچه در آسمانها و زمين است براى انسان[4]،
كنايه از تسليم نيروى نهفته طبيعى در لايههاى آسمانها و زمين براى اوست كه بىهيچ
كم و كاستى سر بر فرمان وى دارند، البته تسخير بدان معنى است كه در فطرت انسان،
امكان به تسخير درآوردن اين نيروها هست.
پاك
و منزه است خالق بزرگى كه مخلوقى بدين بزرگى آفريده است، با اين اقتدار بر فراز
همه مخلوقات. اين دريافت ما از انسان است بر اساس صفحات نورانى قرآن كريم. اينك
همانند چنين بزرگى و بزرگوارى در مخلوقى با اندامى چنين خُرد، و امكان و تسلطى
چنين گسترده بر پهناى افق بىكران را كجا مىتوان يافت؟!
أتزعم أنّك جسم صغير
وفيك انطوى العالم الأكبر
مپندار خود را يكى جسم خُرد
جهان مهين در وجودت سپرد
تبارك
اللَّه؛ اين بهترين آفريدگار؛ با آفرينش بهترين آفريده.