دارند، فرض
كنيد ايرانىها يك رسمى دارند، عراقىها يك رسمى، پاكستانىها يك رسمى، يا مثلا در
خود ايران يزدىها يك جور رسمى، اصفهانىها يك جور رسمى و شيرازىها يك جور رسمى
دارند. اينها رسمهاى مختلفى است كه تمام ملل و گروهها و مردم مختلف در شهرهاى
مختلف دارند. خوب حالا ما مىتوانيم بگوييم رسم ما يزدىها درست است و حق است و
رسمهاى اصفهانىها و شيرازىها باطل است، چنين حقى نداريم. چرا؟ چون آن رسمها
براى خودشان درست است. با هم ربطى ندارند، همه حقاند، آن آقايان مىخواهند بگويند
دين هم از همين سنخ است. اى كسى كه اين حرفها را از ماوراء بحار به اينجا آوردى،
نسنجيده مىگويى، ببين او چرا اين حرف را مىزند، تو نزن، تو كه دين را وحيانى
مىدانى تو مسلمانى تو متبعى، تو نماز مىخوانى، تو روزه مىگيرى، چرا اين حرفها
را مىزنى؟ اينها يك مسائلى است كه براى ما واقعا يك مقدار مايه تعجب يا رنج هم
هست كه چرا بايد بعضى از خودمان تحت تأثير بعضى از اين حرفهاى نسنجيده قرار
بگيرد.
بررسى
شبهه التقاطى بودن تعاليم قرآن
شبهه
اين است كه دين اسلام كه تعاليم عاليه قرآن كريم را مطرح كرده است، اينها را
واقعا به عنوان وحى تلقى كرده است؟ يا اينكه از اينطرف و آنطرف التقاط كرده
است؟ اين يك بحثى است كه امروز روى اينترنت هم مطرح است كه مثلا العياذ بالله
پيامبر اسلام اين دينى را كه به نام اسلام مطرح كرده است، يك دين التقاطى است؛
يعنى اينها همه اولا پيامبر را يك انسان هوشمند، با ذكاوت و نبوغ خارق العاده
توصيف مىكنند؛ بعد مىگويند اين شخص در جامعه خودش از ناكامىها، فساد، ضلال و
گمراهى كه جامعهاش را فراگرفته بود، رنج مىبرد و با آن هوش و ذكاوت و نبوغ
فوقالعادهاى كه داشت، در تمام فرهنگها و برنامههايى كه حاكم بر جهان آن روز
بود، مطالعه مىكرد، حتى برنامههاى هندى را هم مطالعه كرده بود، درصورتى كه
پيغمبر كجا، چين و هندوستان آن روز كجا- زرتشتىها و يهودىها و مسيحى را مطالعه
كرده بود- حتى به اينجا رسيدهاند كه مىگويند قوانين و احكامى را كه به عنوان
فقه مطرح كرده است از قوانين روميان گرفته است! يعنى پيغمبر رفته روم، قوانين
آنجا را مطالعه كرده است، اين منظم بودن قوانين و احكام نظامى و انتظامى كه در
اسلام هست، دقيقا همان است كه در قوانين روميان است.
نتيجه
مىگيريم، پس چگونه ممكن است، پيامبر اين همه معلومات را در جهان از