درون
انسان روشن كرد تا راهنماى انسان باشد و عقل هيچگاه در تشخيص شك نمىكند، زيرا
مسائل عقلى يعنى مسائل بديهى و ضرورى و اينها جزء فطرت انسان است؛ بنابراين، كلمه
ذكر و تذكر به معناى يادآورى است و پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم آمده
است به انسان بگويد: عقل مىگويد چنين كن. شارع به عنوان «رئيس العقلا» مطرح است،
اگر عقل بتواند آزاد باشد، مىتواند آزادانه بيانديشد. اگر انسان پايبند تعصبات
جاهلانه قومى، ملى و ... باشد، آزاد نيست و چون آزاد نيست، نمىتواند آزادانه
بيانديشد. متاسفانه بر اثر خواستههاى شهوت و غضب، آزادى عقل سلب مىشود و اينجا
عقل دست نياز به شرع بلند مىكند و خداوند مىفرمايد: شما انسانها در نهادتان از
ما درخواست كرديد و ما پيامبران را براى هدايت و كمك شما فرستاديم. بنابراين در
انسانهاى اوليه موجبات اسارت و موانع آزادى عقل نبود و زمانى كه موانع آمدَ، نياز
به انبياء لازم شدو تقاضا آمد، چرا كه عرضه بايد مطابق تقاضا باشد.
پرسشها
و پاسخها
سؤال:
در مورد رسالت، يك طرف انبياء ست، اما در طرف ديگر كه جامعه است دو قيد ذكر كرديد:
اميين و در پايان آيه قيد «لفى ضلال مبين» است كه پيامبر در جامعه گمراه موفق شد.
سؤال اين است كه در واقع اين قيد چه ويژگى را مىخواهد برساند؟ تعليم و تزكيه يا
نسبت به افراد گمراه است كه اين گفتن نداشت و يا نسبت به افراد آگاه است كه تحصيل
حاصل است، مگر بگوئيم كه تعليم و تزكيه مراتبى دارد. به هر حال اگر رسالت انبياء
را به عنوان يك وظيفه بدانيم كه آنها نسبت به جامعه چه وظيفهاى داشتند و ما و
مخاطبان انبياء چه وظيفهاى داريم، اين مسأله «لفى ضلال مبين» چه خصوصياتى دارد؟
آيا احتمال دارد كه دشوارى كار را بخواهد بيان كند كه در جامعه گمراه، پيامبر خيلى
بايد زحمت بكشد و احتمال دارد برعكس باشد، جامعهاى كه از آگاهىهايى اطلاع دارد،
كاركردن مشكلتر باشد، چون ذهنهاى بسيط پذيرش و آمادگى بيشترى دارند؟
پاسخ:
آياتى كه بعد مىآيد، نكات اين آيه را توضيح مىدهد و مسأله اينكه قرآن ظهر و بطن
دارد، مسأله اساسى است. آيه در مورد خاص نازل شده است، اسلوب قرآن به شيوه گفتارى
است نه نوشتارى. قرآن روى قرائن حاضر تكيه مىكند كه آن قرائن در خود كلام نيست.
از اينرو علم به شأن نزول يكى از شرائط اساسى فهم قرآن است. به همين دليل قرآن
ظهر و بطن دارد. امام باقر عليه السلام مىفرمايد: «ظهره تنزيله و بطنه تاويله».
ظهر همان شأن نزول