مىشود و
انسان در قبال مردم و ديگر مخلوقات احساس مسؤوليت مىكند. از آنجا كه بحث مبانى و
نوع مسؤوليت انسان در قبال ديگران و مشكلات اخلاقى و اجتماعى اقتصادى جوامع در طول
زمان تقريباً از ثبات برخوردار است، به همين جهت بيشترين سهم آيات به امور فوق
ارتباط دارد.
امروز
پس از قرنها از نزول آيات قرآن و افزايش جمعيت هنوز بيشترين مشكلات اقتصاد مربوط
به بخش توليد نيست. بشر با انواع مشاغل در پرتو علم توانسته سلطه خود را بر طبيعت
افزون سازد و انواع كالا و خدمات را به وفور توليد كرده و صدها هزار تن كالاهاى
مازاد بر مصرف موجود، در انبارها ذخيره نمايد و حتى بخش زيادى از كالاى كشاورزى
نابود مىشود و يا به صورت كود مورد استفاده قرار مىگيرد. بنابراين مشكلى در بخش
توليد نيست.
بشر
با عقل و توان علمى بر مشكل توليد غلبه كرد، به صورتى كه توانسته مقابل فشار جمعيت
مقاومت كند و بحران جمعيت را از نظر غذايى حل كند؛ اما از آن زمان تا كنون شكل
توزيع پس از توليد حل نشده است. در چند قرن اخير مكاتب عديدهاى به علت مشكلات
توزيع درآمد ميان اقشار مختلف مردم و جايگاه دولت و بخش خصوصى و مسأله مالكيت
منابع طبيعى ظهور كردهاند و همچنان مباحث پايهاى اقتصاد مورد بحث و بررسى است و
هنوز به نقطه قابل اتكا نرسيده است.
البته
قرآن فقط به مبانى نپرداخته، اصول و معيارهاى اقتصادى و نقطه مطلوب را هم بيان
كرده است و گاه به شيوهها نيز پرداخته است؛ اما قرآن، با توجه به تغييرات و
تحولات در طول زمان عمدتا بر اصول كلى، اهداف، معيارها و مبانى تأكيد مىكند.
مسائل اقتصادى همچون مسائل آخرت و خداشناسى نيست كه دچار تحول نشود. در اقتصاد
دائماً شيوهها تغيير مىكند و با تحول در تكنولوژى شكل نظام اقتصادى تحول
مىيابد. لازمه جاويد ماندن دستورات قرآن اين است كه چون براى هميشه بايد باشد،
بايد بيشتر به مبانى و اصول ثابت توجه كند. البته براى حل مشكلات دوره نزول و پس
از نزول بايد به عناصر متغير نيز توجه كند و راه حل مناسب براى هر دوره ارائه كند
و عملًا نشان دهد با مسائل چگونه بايد برخورد شود.
توجه
زياد قرآن به مبانى، مسؤوليتها و مشكلات اخلاقى در مكه و مدينه نشان مىدهد در آن
دوره اين امور نياز به توضيح و تبيين بيشتر داشته و در جامعه رفتارهاى غير اخلاقى
و غير مسؤولانه زياد وجود داشته است. از اولين آيات كه بر پيامبر نازل شده است،
بحث استغنا و