اين مطلب
لازم است تمام سور قرآنى با دقت تقسيمبندى شود. ولى با احتمال بسيار مىتوان گفت
وضعيت كل قرآن با 4 سورهاى كه بيشترين آيات را در خود جاى داده متناسب است.
شيوه
قرآن در بيان مطالب اقتصادى
با
توجه به نكته فوق مىتوان چنين بيان كرد كه قرآن كريم آيات اقتصادى زيادى را دربر
دارد. بنابراين، به مسائل دنيا توجه كامل كرده است و به مسائل پايهاى، مشكلات
اجتماعى، مسؤوليت اقتصادى انسان در جامعه، معيارهاى نظام مطلوب پرداخته است؛ اما
از آنجا كه انسانها به صورت طبيعى با توجه به استعدادها و سلايق خود مشاغل
گوناگون را انجام مىدهند، نيازى نيست كه قرآن به انسانها شيوه ماهىگيرى؛ صنعت
يا امور ديگر را كه با عقل خدادادى مىتواند به آن دست يابند آموزش دهد. قرآن
بيشتر به امورى توجه مىدهد كه معمولًا مورد غفلت انسانها قرار مىگيرد و يا اگر
آن را درك كنند، انگيزه انجام آن را ندارند. (اقتصاد نا، 1417 ق، ص 305) مبانى
اقتصادى مثل مالكيت منابع اوليه، جايگاه انسان، رابطه دنيا و آخرت از مسائلى است
كه نيازمند تبيين كامل از سوى دين است، زيرا بىتوجهى به آن منشأ ظلم و فساد است و
مشكلات اخلاقى اقتصادى را در پى دارد.
عامل
تكاثر، كنز، رباخوارى، اتراف و فساد مالى، عدم آگاهى و يا عدم انگيزه انسانها در
توجه به مبانى اصلى اقتصاد است. بىتوجهى به مالكيت خداوند نسبت به ثروتها نه فقط
باعث مىشود انگيزه انفاق و كمك به ديگران تضعيف شود، بلكه وقتى انسان مىپندارد،
مىتواند هر منبع مالى و با ارزشى را بدون قيد تصاحب كند و مانعى اخلاقى بر سر راه
نمىبيند، حتى به اموال ديگران هم تعرض مىكند. ربا، تكاثر و تجاوز به حقوق
ديگران، بخس، كمفروشى، رشوه، قمار همگى ناشى از نوع نگاه انسان به طبيعت و ديگر
انسانهاست. به همين جهت مهمترين مسألهاى كه در قرآن به آن توجه شده نگاه صحيح
انسان به عالم است؛ يعنى اينكه انسان عالم را مخلوق و ملك خدا بداند و در نتيجه
تصرف در آن منوط به اجازه صاحب و خالق آن است.
آيات
متعددى اين امر را براى انسان بيان مىكند، در واقع قرآن در پى آن است كه انسان
تصور صحيحى از مال، ثروت، دنيا، انسان، نعمتهاى دنيا و ملكيت خداوند پيدا كند. با
معلوم شدن آن، مشكلات اقتصادى واضح مىشود. اگر معلوم شود اموال و ثروتهاى طبيعى
و تمامى آنچه حتى با كار انسانى پديد مىآيد، ملك و روزى خداست، انفاق از آن
آسانتر