چهارم،
روايت عكرمه با اين پرسش اساسى روبهرو است كه چرا وى در بازار چنين صدا مىزده
است؟ آيا جاى استدلال و اثبات يك مسأله قرآنى در بازار، آن هم به شيوه صدا زدن
است؟ مگر آنكه فرهنگ فكرى جاعل حديث چنين باشد. افزون بر اين گفتمان روايت نشان
از ديدگاه غالب در ميان مسلمانان (نزول آيه در شأن پنج تن) دارد كه براى تغيير آن
نياز به چنين روشهايى است.
پنجم،
روايت عكرمه از نظر سندى نيز مخدوش است. اين روايت از يحيى بن واضح از اصبغ بن
نباته از علقمه از عكرمه نقل كرده است. اولًا، يحيى بن واضح فردى ضعيف است. (ذهبى،
1382 ق، ج 4، ص 413) ثانيا، سلسله سند مقطوع است؛ زيرا اصبغ بن نباته از طبقه سوم
(عسقلانى، 1975 م، ج 1، ص 81) و يحيى بن واضح از طبقه نهم روات است. (همان، ج 2، ص
359) و فاصله زمانى بسيارى بين آنها بريده است.
اينها،
همه، قراينى بر ساختگى بودن روايات يادشده است كه از زبان بزرگانى چون ابنعباس
نقل شده است. اساسا چنين روايتى از ابن عباس در برابر روايات 49 صحابى و همسران
پيامبر، بعيد مىنمايد. چرا بايد وى روايتى را نقل كند كه بر خلاف گفتار جمهور
صحابه و بزرگان تراز نخست است! در مورد عكرمه برخى درصدد آن برآمدهاند كه وى را
دشمن اهلبيت جلوه داده، او را تضعيف كنند. (عاملى، 1384 ش، ص 108؛ سبحانى، ج 10،
ص 143) آيتاللّه معرفت اين داورى را در مورد عكرمه نمىپذيرد و چنين روايتى را از
وى غير ممكن مىداند. ايشان مىگويد: «كدام عقل سالمى مىپذيرد كه اصبغ بن نباته
از عكرمه چنين روايتى را نقل كرده باشد! چگونه ممكن است اصبغ بن نباته كه فريفته
مولا امير مؤمنان است، مطلبى را بر خلاف نظر مولا و معشوق خود مطرح كند؟ يا چگونه
عكرمه كه تربيت شده ابنعباس است و از شاگردان متخصص او است بر خلاف نظر ابنعباس
روايت مىكند ... وقتى رأى ابنعباس، استاد عكرمه، اين است كه آيه تطهير در شأن
پنج تن آل عبا نازل شده است، چگونه ممكن است شاگردش، عكرمه، خلاف آن را بگويد؟ ...
آيا عكرمه نسبت به خاندان نبوت كينهاى دارد؟ امكان ندارد، ابنعباس كه از شيفتگان
مقام ولايت است، شاگردى تربيت كند كه درست برخلاف خط حركت كند و اين جرأت را داشته
باشد كه روايتى برخلاف روايت اميرمؤمنان، ابنعباس، همه صحابه و همسران پيامبر
بسازد ... اشتباهى كه جاعلان اين