عصبانيت) به
سوى خود كشيد، او گفت: «فرزند مادرم! اين گروه، مرا در فشار گذاردند و ناتوان
كردند و نزديك بود مرا بكشند، پس كارى نكن كه دشمنان مرا شماتت كنند و مرا با گروه
ستمكاران قرار مده.» (اعراف/ 150)
از
چينش پشت سر كلماتى مثل خشمناك بودن، گفتن، انداختن الواح و گرفتن سر برادر بدون
هيچگونه سؤالى، به ذهن خطور مىكند كه اين رفتار، يك اقدام نسنجيده و ناشى از غضب
يا يك اقدام تأديبى است؛ اما وقتى همين برخورد در سوره طه با تفصيل بيشترى راجع به
گفتوگوى حضرت موسى عليه السلام با بنىاسرائيل، گفتوگو با حضرت هارون عليه
السلام و برخورد با سامرى بيان مىشود، احتمال نسنجيده بودن يا وجه تأديبى اين
رفتار بسيار كمرنگ و حتى بىرنگ مىشود. بازسازى فضايى كه اين اتفاق در آن رخ
داده است، به فهم اين مطلب كمك شايانى مىكند. بنا به تصريح قرآن كريم، حضرت موسى
عليه السلام با حالتى غضبناك و اندوهناك به ميان بنى اسرائيل برگشت. (اعراف/ 150؛
طه/ 86) از سياق حاكم بر آيات برداشت مىشود، حضرت موسى عليه السلام بعد از
بازگشت، در مرحله اول با قوم خود صحبت مىكند، در مرتبه بعد با هارون عليه السلام
برخورد تندى مىكند و در مرحله سوم به سراغ سامرى مىرود. براى روشن شدن اين مطلب
آيات مربوط به اين قسمت كه در سوره اعراف و طه آمدهاند را مرور مىكنيم. به آيه 150
سوره اعراف كه قسمتى از اين نحوه بازگشت و برخورد را روايت مىكند، اشاره شد.
همانطورى كه ملاحظه مىشود، در اين آيه حضرت موسى عليه السلام ابتدا با قوم صحبت
مىكند و سپس سراغ حضرت هارون عليه السلام مىرود. در سوره طه هم همين سير، اما به
صورت مفصلتر دنبال شده است. در اين سوره، در آيه 85 بازگشت آن حضرت به ميان قوم و
صحبت با آنها، در آيه 92 تا 94 ماجراى برخورد حضرت موسى عليه السلام با هارون
عليه السلام و در نهايت از آيه 95 به بعد برخورد با سامرى مطرح شده است.
نكته
قابل توجه در اين بازگشت، اين است كه حضرت موسى عليه السلام با اينكه با حالتى
عصبانى و ناراحت به ميان بنىاسرائيل بر مىگردد، اما با جملاتى كه آميخته با
تأسف، توبيخ و تهديد و حتى عطوفت و مهربانى است، با آنها صحبت مىكند. گفتوگوى
آن حضرت با بنىاسرائيل در سوره طه به اين شرح است: «اى قوم من! مگر پروردگارتان
وعده نيكويى به شما نداد؟ آيا مدّت جدايى من از شما به طول انجاميد، يا مىخواستيد
غضب پروردگارتان بر شما نازل شود كه با وعده من مخالفت كرديد؟» (طه/ 86)