آيا اين
[برخورد] ناشى از فوران غضب و عجله نسبت به امرى كه شايد عاقبت آن نيكو نباشد،
نيست؟ جواب: در اين ارتداد ناگهانى غريبى كه در مدت چهل روز در بين بنىاسرائيل در
زمان غيبت پيامبرشان رخ داد، جاى غضب بيشتر از اين وجود داشت. به خصوص در مورد
[شخصى] مثل موسى كه مردى غيرتمند نسبت به خدا بود و در مدت فترت كوتاهى، تمام
زحماتش را نابود شده يافت. به همين خاطر نااميدى جايگاهى در نفس بزرگوار ايشان
پيدا كرد و غيرت الهى نسبت به عقوبت و مجازات سريع قوم سرسخت، وجودش را گرفت.
از
اين رو، به دنبال پيدا كردن عوامل پديدآورنده اين تحول عظيم غيرمنتظره و دستهاى
گمراه كننده قوم و ارتداد آنان به گوسالهپرستى برآمد. به همين جهت در مرحله اول و
قبل از هر چيزى سراغ برادرش رفت كه وى را جانشين خود در ميان قوم، مراقب و نگهبان
و مسؤول در قبال رهبرى حكيمانهآنان قرار داده بود: «و موسى به برادرش هارون گفت:
«جانشينمن در ميان قومم باش و (آن ها) را اصلاح كن و از روشمفسدان، پيروى منما.»
(اعراف/ 142)
بنابراين،
آن حضرت گمان كرد كه هارون، همان كسى است كه نسبت به امور قوم سستى كرده است و به
خوبى مراقب آنها نبوده است و به همين خاطر گمراه شدند. شأن هر زمامدار، زمانى كه
در گوشهاى از رهبرى خود، نارسايى مشاهده كند، اين است كه از مسؤولى كه براى آن
كار [ى كه در حال حاضر در آن نارسائى مشاهده مىشود] مشخص كرده است، توضيح بخواهد
و اگر در كار وى سستى و كوتاهى از وظيفه مشاهده كرد، اقدام به محاكمه وى كند. [اين
پرسش از مسؤول و محاكمه او در صورت كوتاهى] همان امرى است كه باعث شد، موسى اولًا
و بالذات ملامتش را متوجه برادرش كند كه مسؤوليت قوم، به وى سپرده شده بود.