ترسيدم
بگويى، تو ميان بنى اسرائيل تفرقه انداختى سفارش مرا به كار نبستى. (طه/ 94) در
اين هنگام حضرت موسى عليه السلام، دلائل وى را مىپذيرد و براى خود و ايشان دعا
مىكند. (اعراف/ 150)
اين
برخورد يكى از چالشىترين موضوعات مطرح شده در قرآن كريم است؛ زيرا معمول
برخوردهاى سؤال برانگيز انبياء طرف مقابل آنها شخص يا اشخاص عادى و غيرمعصوم
هستند. از اين نمونهها، مىتوان به برخورد حضرت موسى عليه السلام با فرد قبطى و
قتل وى، برخورد حضرت يونس عليه السلام با قوم خود و ... اشاره كرد. (قصص/ 15؛
صافات/ 140- 139)؛ اما در اين برخورد كه جزء موارد منحصر به فرد است، هر دو طرف،
پيامبر خدا هستند. از اين رو تقريبا همه تفاسير و كتب كلامى كه درباره عصمت انبياء
بحث كردهاند، به تحليل اين جريان پرداختهاند. غضب حضرت موسى عليه السلام براى
خدا در مواجهه با اين واقعه (زمخشرى، 1407، ج 2، ص 161)، ترك اولاى موسى عليه
السلام يا هارون عليه السلام يا هر دو (مجلسى، 1403، ج 13، ص 222؛ رازى، 1420، ج
22، ص 92)، كشيدن سر هارون عليه السلام براى آرام كردن وى (موسوى، بىتا ص 117)،
دادن بشارت به وى به خاطر نعمتهايى كه خداوند در طور به حضرت موسى عليه السلام
داده بود، (همان، 118) نمونههايى از اين تحليلهاست.
عدم
هماهنگى برخى از اين وجوه با سياق و ظاهر آيات (طباطبايى، 1380، ج 8، ص 252) و عدم
وجود دليل براى اثبات برخى ديگر، عمده اشكال وارده بر اين تحليلهاست.[1]
اما در اين ميان، «آيتالله معرفت (ره)» در كتاب «التمهيد فى علوم القرآن» با
اثبات درجاتى از كوتاهى براى حضرت هارون عليه السلام در راه مبارزه با
گوسالهپرستى، تلاش مىكنند، اين برخورد را عادى و غيرظالمانه جلوه دهند. ايشان در
كتاب تنزيه الانبياء، از آدم تا خاتم، مسأله كوتاهى هارون عليه السلام را به عنوان
يك احتمال مطرح كردهاند. (معرفت، 1374، 317)، اما به نظر مىرسد در كتاب
«التمهيد» اين مطلب به صورت قطعى مطرح شده است. اگرچه ريشه اين تحليل را مىتوان
در سخنان مفسران پيشين نيز پيدا كرد. (مصطفوى، 1380، ج 9، صص 159- 158) اما ايشان
تلاش كردهاند با افزودن مقدماتى ديگر، آن را معقولتر و با مبانى عصمت انبياء
سازگارتر كنند كه در ادامه به آنها اشاره خواهد شد.
[1] . بررسى دقيق اين تحليلها، علاوهبر اينكه خارج
از اهداف اين نوشتار است، منجر به طولانى شدن آن مىشود.