اين جهت
خيلى كارساز و مفيد است؛ اما مشكل ديگر اين است كه ما روايات بسيارى داريم كه براى
آيات، معانى ديگرى غير از آنچه كه از آيه فهميده مىشود،- يعنى عرف مىتواند
بفهمد- بيان كرده است و در اينجهت ما از جانب اهل تسنن مورد طعن واقع شدهايم.
اين نظريه آن مشكل را دفع نمىكند، براى اينكه بسيارى از معانى كه در روايات بيان
شده است، با اين نظريه قابل پاسخ و قابل توجيه نيست و اين نشان مىدهد كه اين
نظريه، نظريه كاملى نمىتواند باشد، چون در مقابل آن مشكل اساسى كه با آن مواجه
هستيم جوابگو نيست. حتى اگر ما بخواهيم بر اين نظريه اصرار بورزيم گاهى ناچار
مىشويم بگوييم كه بسيارى از اين روايات مجعول است و اين درست نيست. فكر نمىكنم
كه خود استاد هم ملتزم به اين باشد. به عنوان مثال فرض كنيد (اگرچه اين روايت در
منابع اهل تسنن هم هست) آن روايتى كه مىفرمايد: بسم الله الرحمن الرحيم باء آن
بهاء الله، سين سناء الله، ميم مجد الله، (اصول كافى، كتاب التوحيد، باب معانى
والاسمأ و اشتقاقها) نظائر اين مثلًا در الصمد نيز هست، در بسيارى از جاها هست،
اينها به عنوان باطن قرآن مطرح شده و اين نظريه پاسخگو نيست، اينجا، نمىتوانيم
اين را توجيه كنيم. البته سند اين روايتها در كافى بحث زيادى دارد، ولى در من لايحضره
الفقيه سند معتبر است. عبدالله بن سنان از امام صادق عليه السلام سؤال مىكند كه
معناى اين آيه
«ثُمَّ
لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ»
چيست؟
مضمون پاسخ حضرت اين است: ناخن گرفتن و كوتاه كردن شارب. عبدالله گفت: آقاى ذريح
محاربى از شما نقل كردند كه شما فرمودهايد «لقاء الامام» ديدار امام، آنجا دارد
كه حضرت فرمود: ذريح راست گفته است، «ان للقرآن ظهراً و بطنا» قرآن ظاهرى دارد و
باطنى دارد و من «يحتمل ما يحتمل ذريح» (كافى، چ 4، ص 549) در اين روايت قضاى تفث
را از نظر لغوى همان برطرف كردن آلودگى و ژوليدگى مىداند. خوب آيه هم در همان
مسأله حج است، يعنى بعد از اين كه حاجيان احرامشان تمام مىشود، چند روزى
نمىتوانند سر و رويشان را مرتب كنند و در آينه نمىتوانستند نگاه كنند. اين آيه
«ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ» اشاره به همين است. آن آلودگى و
ژوليدگى و اينها كه داشتند برطرف بشود. از جمله مسائلش اين است كه ناخن
نمىتوانستند بگيرند، حالا مىتوانند بگيرند و اين ظاهر آيه است. بعد حضرت به ذريح
محاربى فرمود: زيارت امام هم معناى اين آيه هست و از جمله بعدش معلوم مىشود كه
اين معناى بطنى است. حالا ما چه معناى جامعى و به فرمايش استاد چه معنايى از اين
آيه مىتوانيم استخراج كنيم كه منطبق با لقاء امام باشد؟ البته اين به عنوان