4-
ابوعبداللّه محمّد بن احمد بن ابوبكر انصارى خزرجى اندلسى قرطبى (م 671 ه-) در
تفسير الجامع لاحكام القرآن معروف به تفسير قرطبى، در موارد محدودى (كمتر از سى
مرتبه) از مفهوم سياق در تفسير آيات استفاده كرده است. وى از دلالت، اقتضاء، شهادت
و اعتضاد سياق نيز بهره مىگيرد.
قرن
هشتم از نظر وسعت و نوع بهكارگيرى سياق در تاريخ تطور نقش سياق در تفسير قرآن
نقطه عطف بهشمار مىرود. در تأليفات تفسيرى اين قرن، مانند: بحرالمحيط، تفسير ابن
كثير و كتاب البرهان فى علوم القرآن، توجّه ويژهاى به مفهوم و كاربرد سياق از نظر
كمّى و كيفى نسبت به تفاسير قرون قبلى مبذول شده است.
5-
ابو الفداء اسماعيل بن كثير قرشى دمشقى (م 774 ه-) در كتاب تفسير خود حدوداً دويست
و پنجاه بار از مفهوم سياق براى تفسير آيات استفاده كرده است .... (كنعانى، 1384،
ص 34)
6-
علامه طباطبايى را مىتوان سرآمد مفسران در استفاده از سياق براى تفسير دانست، به
گونهاى كه بيش از صدها بار از اين واژه و مشتقات آن در الميزان نام برده و در
پرتو همين خصوصيت واژگانى، كاركردهاى فروانى را براى سياق ذكر نموده است؛ (سراقى،
1387، ص 110)
7-
در حيطه علوم قرآنى و تفسير نيز آيتالله معرفت به اهميت سياق اشاره داشتهاند.[1]
اين مقاله به بررسى انديشه ايشان درباره سياق مىپردازد.
تعريف
سياق
گرچه
در منابع جديد و قديم از سياق تعريف خاصى كه بيانگر معناى دقيق آن باشد، ارائه
نشده است، ولى مىتوان از تعابير متفاوتى از قبيل: سياق نص، سياق موقف، بافت كلام
و ... به اين مقوله رهنمون شد و در دانشهاى مختلفى مانند: بلاغت، اصول، تفسير و
غيره از تعبيراتى همچون: حال، مشاهده، قرائن حالى و ... براى فهم سياق استفاد كرد.
واژه
«سياق» كه از ريشه «س و ق» و در اصل «سواق» است كه (واو) به دليل كسره سين، قلب به
ياء شده است و در كتابهاى لغت به معانى ذيل آمده است:
[1] . آيتالله معرفت در كتابهايى مانند: التفسير
الاثرى الجامع؛ التفسير و المفسرون؛ و ... به تبيين و بسط اين نظريه پرداختهاند.