هرگفتار
و يا نوشتارى اگر عقلايى و هدفمند شكل بگيرد، ناگريز از قواعد، قوانين و اصولى كه
حاكم بر عرف محاوره است، پيروى مىكند. يكى از اين قواعد استفاده از واژگان معهود
و لغات متعارف در هر عرف است. لغاتى كه در وضع تعيينى و يا تعينى، پذيرفته شده است
كه دلالت بر معناى خاصى دارد و چنانچه براى واژهاى بيش از يك معنا باشد، باز همان
قواعد و اصول حكم مىكند كه از قرينههاى معينه و صارفه بهره گيرد. هر متن و يا
گفتارى را مىتوان داراى دو لايه معنايى دانست. معناى هر متن در ظهور اوليهاش را
ظهور استعمالى لفظ گويند كه ممكن است مقصود و مراد گوينده نباشد. از اين رو، بايد
به لايه پنهانتر متن كه مقصود و مراد جدى است رسيد.
بنابراين،
توجه به كلمات در ساختار صرفى- نحوىشان و همچنين ارتباط كلمات مجاور و همسايه
باعث شكلگيرى معانى متفاوت براى متن مىشود كه از آن به سياق تعبير مىشود.
آيتالله معرفت نيز در اهميت و بررسى چيستى و شرايط قرينه بودن سياق و اهميت و
جايگاه آن در تفسير و فهم معناى متن به اين مقوله در منظومه فكرى خود پرداخته كه
سعى مىشود به آراء و انديشه اين دانشمند بزرگ شيعى در اين عرصه پرداخته شود.
تاريخچه
و پيشينه سياق
توجه
به سياق در تفسير آيات از زمان صحابه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مورد توجه
بوده است؛ اما اين موضوع به صورت نظرى و تئوريك تا ساليان متمادى در كتب مفسرين
مغفول ماند و تنها به صورت كاربردى در كتب تفسيرى و كتابها و مقالاتى كه در حوزه
علوم قرآن نگاشته شده از آن استفاده شده است كه مىتوان به برخى موارد اشاره نمود:
1-
ابو جعفر محمّد بن جرير طبرى (م 310 ه-) در ضمن سى جلد تفسير جامعالبيان، حدود
شصت مرتبه به صورت مشخص از واژه سياق در مفهوم اصطلاحى آن در تفسير آيات استفاده
مىكند؛
2-
ابوبكر احمد بن على رازى مشهور به جصاص (م 370 ه-) در كتاب احكام القرآن حدوداً سى
مرتبه؛
3-
شيخ الطائفه، ابو جعفر محمّد بن حسن طوسى (م 460 ه-) در كتاب تفسير التبيان حدوداً
پانزده مرتبه؛